جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

آن سوی خستگی

احساس خستگی و خرد و خمیر بودن ناشی از کوفتگی مبهوتی که اتوبوس واحد در طول پنجاه دقیقه طی مسیری طولانی تا زاینده رود در بدنم تزریق کرده موج وار از تک تک سلول های بدنم از تمامی رشته های دی ان ای من انتقام می گیرد. درد خفیف میگرن ناکی که در طول و عرض و ارتفاع کله کرویم به پرواز درآمده جولان می دهد. بی فایده و بی استفاده بی این که هی چ یک از اعضای بدنم یارای مقاومت در برابر غول خستگی را داشته باشند به خواب فکر می کنم و به ریش های بلندی که باید با ژیلت که نه دیگر دیر شده باید