یک سلام ناب و خالص به تمامی دوستان و عزیزان محله نابینایان! امید که هوای دلهاتون همواره پر از عطر لبخند باشه! مرداد همیشه در محله ما ماه شور و شلوغی و جنب و جوشه. گرمای این ماه در محله نابینایان از نوعی متفاوته و اعضای محله همه با این حال و هوا آشنا هستن. مرداد امسال هم مثل هر مرداد، با یکی دیگه از هاتگوشکنهای مناسبتی محله نابینایان تزئین شد. بیست و یکمین هاتگوشکن محله نابینایان که به مناسبت دهمین سالگرد تولد گوشکن آشنامون طبق روال هر سال در قلب مردادماه برگزار شد حسابی شاد و شلوغ بود. جای غایبها حسابی خالی بود، خیلی خوش گذشت! در هاتگوشکنهای
Tag: تولد محله نابینایان
هجدهمین قسمت هاتگوشکن که 14، 15 و 16 مرداد در تیمتاک محله نابینایان و رادیو گوشکن تقدیم شما عزیزان شد را در این مطلب نیز میتوانید دنبال کنید. در ابتدا مقدمه ای شاید از جنس وصف می خوانید از پریسا جهانشاهی، سپس فایل کامل هر شب را میتوانید دانلود کنید و در نهایت آیتمهایی که میخواهید به صورت جداگانه بشنوید یا به عنوان یادگاری داشته باشید را تقدیم حضور شما گرامیان میکنیم. یادداشتی با حال و هوای هات گوش کن هجدهم: یک سال دیگه هم گذشت. حس میکنم سوار یک قطارم که روی یک جاده مارپیچ رو به پیش میره. هر بار یک دور کامل میزنه، یک پله
سلام بر ساکنین و عابرین نازنین محله ی نابینایان. باز هم زمان یک برنامه ویژه محله فرا رسید و باز هم به دنبال تولید برنامه های جذاب و مفرح هستیم. شاید به حکم اینکه هر کسی کار خود را جذاب میپندارد، گمان کنید که ما میکوشیم تا با تمجید از عمل خود مبادرت به جذب هرچه بیشتر مخاطب نماییم. اما این بار به واقع خبری در راه و کاری در شرف انجام است که خالی از تعریف و تمجید نخواهد بود. چرا که این بار ما نیستیم که دست به ساختن برنامه میزنیم. توضیح بیشتر اینکه این بار حتی در داوری برنامه ها هم هیچ نقشی بر عهده
سلام به بهترینها. بهترینهایی که وجودم رو تمام و کمال مدیونشون هستم. بهترینهایی که از وقتی به این دنیا پا گذاشتم، هر کدومشون یه جوری حمایتم کردن. میدونید، از زمانی که نوزاد بودم تا الان، هر کسی در حد خودش، برای پیشرفتم زحمت کشیده. هر سالی که از عمرم میگذره، تجربه های تلخ و شیرین زیادی تو زندگیم ورق میخوره و من خوشحالم که کنارم، مداد رنگیهای خوشرنگی دارم که نقاشیهای این تجربه ها رو، خالصانه و در نهایت دلسوزی، با رنگای چشمنوازشون زیبا میکشن. دلم میخواد بهتون بگم حس خوب یعنی تمام این مدت، حتی زمانایی که احساس افسردگی و بیهوده بودن بهم دست داده، همیشه کنارم شماهایی
یک فصل سلام، به تمام رنگ های شاد خدا، که از دل برمیاد تا به دل های پاک و صمیمیتون بشینه. از اون سلام های مردادی که حسابی آتیشیه و مواظب باش نسوزی! بچه ها این دفعه مهلت نیست بپرسم چه خبر! آخه زیر بار یک صندوق خبر دارم له میشم. این روزها داخل محله برو بیاییه. مرداده و مرداد واسه محله و بچه های محله ماه ویژه ساله. تولد گوش کن و جشن و یک محله پر از شادباش و شادی. اما این دفعه جشن تولد گوش کن بدجوری متفاوته. به جان خودم این رو از دستش نمیدی. تفاوت هاش هم زیاده هم سودمند. خلاصه دیدنی و شنیدنی
سلااااام سلام سلااااااام سلام سلام به تماااام اهالی محله ی باحال نابینایان بذارید بگم کل ماجرا چی شد و چه حااااالی کردیم ما! خب. تقریبا از یکی دو ماه پیش برنامه ریزی های ما برای تدارک یه اردوی یه روزه شروع شد و نتیجه اش شد ده دوازده ساعت شادی، خوشی، آموزش، صمیمیت، لذت، و استقلال برای هم محلی های شرکت کننده! برای ایجاد پیش زمینه ی ذهنی و زیرساختی اردو، از طرفی پست های نظرسنجی برای اردو رو توی سایت تنظیم کردم و از طرف دیگه، به دنبال پیاده سازی درگاه پرداخت محله که علی کریمی بهمون معرفی کرده بود بودم تا برای ثبت نام اردو و مشارکت
ضمن تبریک تولد محله، قبل از اینکه هدیهتون رو بدم و برم، از اینکه برای بار دوم توسط شهروز خان، سر کار رفتید، متأسفم! من به عنوان مدیر محله، مسئولیت این سر کاری ای که خوردید رو می پذیرم و بابت همه ی اتفاقات ناگواری که پیش اومد و سر کار رفتید، ازتون پول میخوام. پول. پول بدید. پول زور بدید. خخخ این شهروز خدا بگم چیکارش نکنه، یا قرص نمیخوره و یا قرص چینی بهش میدند. شایدم گولهگچ، جای قرص میخوره. میگید نه؟ این پست سال قبلش رو نگاه کنید، می فهمید من چی میگم. آخه شما مگه ندیدید من توی کامنت ها تلویحا به شهروز میگم میری