خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بفرمایید داخل. تولد داریم. چه تولدی.

سلااام به هم محلی های عزیز و گرامی. حال و احوال چطوره؟ خوبین؟ خوشین؟ در سلامتی کامل به سر میبرین؟ خب پس خدا رو شُکر. ظاهرا که نه. واقعا همه خوب و خوش و سلامت هستند. چند ماهی میشد که پستی اینجا نذاشته بودم. چون چیزی که درخور این محله باشه نداشتم که بذارم. اما اما اما. امروز، 21 بهمن، تولد یکی از هم محلیهای عزیزمون بهانه ای شد برای پست من کسی که با نوشته های قشنگ و دلنشینش حسابی ما رو غرق لذت میکنه. کسی که با خلق هدیه ی شیرین، خودش رو به عنوان یک رمان نویس توانا مطرح کرد. حالا این هم محلی عزیزمون که
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بمب انرژی خوش اومدی

سلام به تو… آره خودتو میگم ، تویی که داری این پستو میخونی سلام ، سلام به برگهای رنگارنگ پاییزی هیییییییی ماه آخره فصل پاییز شد و روزای آخره این ماهه که پدر بزرگ محله مون که من بهش میگم بمب انرژی پا در عرصه ی پر پیچ و خم این جهان گذاشته و اومده که هی به من و تو و شما غُر بزنه خخخخ ای واییییییی نه اون نصیحت پدرانه میکنه امروزیا بهش میگند غُر ما دهه شصتیا بچه های خوبی هستیم برای همینه که سخنانه حکیمانه ی پدربزرگ را نصیحت میدونیم خخخخ داشتم میگفتم بعد برای تک تکمون اسم بذاره خخخخ اسم منو گذاشته اس اسی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

امین مسافرتی کم پیدا تولدت مبارک

سلام سلام بیاید جشن داریم خدا بگم پریسا چکارت کنه من عجله دارم و باید سریع پست بزارم اینترنت هم که دیگه خخخخخ دو بار دیگه هم امتحان کردم ولی هر دو بار میدیدم که پست ثبت نشده و باز خدا بگم چکارت کنه پریسا میدونم که همش زیر سر خود خودته اهم خوب حالا که از سرزنش کردن پریسا فارغ گشتیم به امید اینکه پریسا تنبیه شده و دیگر عاقل شود بریم سراغ جشن خودمون راستش ما یه امین مسافرتی تو محله داشتیم که تازه گی ها کلا کمیاب که چه عرض کنم از اونم یه کم اون ور تر رفته امرور که بیست آذره تولدشه منم راه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

گیلاسی ترین سیتای دنیا تولدت مباااارک

سلاااام سلااااام سلااااام چطورید آیا ای هم محله ای ها؟ دماغتون چاق هست ای هم محله ای ها؟ ایام به کام هست ای هم محله ای ها؟ چه خبر ها آیا ای هم محله ای ها؟ ما رو کم می بینید بهتون خوش گذشته و اصلا فراموشمون کردید ای هم محله ای ها؟ شکلک دسسسست جییییق هووورااااااااا حالا چرا؟؟؟؟؟؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ می گما از بس دیگه دست به کیبورد نشدم نمی دونم چطوری باید مطلب بنویسم خخخخ . . . . . بذارید برم بشینم یه گوشه از اول اول اولش براتون تعریف کنم . . . . . آخخخخخخخ . . . . آآآآآیییییییییی. .
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

درباره مظاهری ، زاد روزتان فرخنده و مبارک

ضمن عرض درودهای بسیار صمیمی و گرم مبتنی بر شادی و شادکامی که حاکی از بروز اتفاق عجیب در سالیان پیشین بوده، و بنا بر رسم ادب و احترام که سرمنشأ آن وجود پربرکت و صمیمی شخص مورد نظر بوده و هست، و همچنین بنا بر قانون نشر پاسخ و واکنش ها به پیامدهای نشأت گرفته از عملکرد افراد در محله، این مطلب را منتشر می نمایم تا برگ و تحفه ای کوچک از دریای محبت بیکران و صمیمی این شخصیت بزرگوار باشد و هم این جانب پاسخ مناسبی را به محبت های این گرامی ارسال نموده باشم. و همچنین این پیام بزرگ را برایشان مخابره نمایم که آنقدر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

فکر کردید فقط شما تولد دارید. اشتباه کردید خوب ما هم تولد داریم. محسن صالحی مهربون تولدت مبارک

سلام سلام حال و احوالتون چطوره خوب بعدِ مدت ها اومدم دیدم سارای خانم جشن به پا کرده همین جا تولد آبجی فرزانه رو بهش تبریک میگیم و حالا بپردازیم به تولد خودمون امروز بجز آبجی فرزانه تولد یکی دیگه از دوستای پر تلاش و زحمت کشمونم هست اونم کسی نیست جز محسن صالحی چرا اینچرا اینجوری نگاه میکنی میخوای بگی محسن رو نمیشناسی؟؟؟!!! چطور میشه نشناسی بابا محسن همونی که پادکست های با حال ضبط میکنه و برای ما میاره! آها حالا شناختی خوبه خدا رو شکر داش ممد اینجا رو به خودتو شادمهر میسپارم خلاصه دیگه ببینم چکار میکنید پریسا تو هم بیا وقتی این 700 800
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

حوالی نیمه آبان و یک روز پاییزی با فرزانه/فرزانه جان تولدت مبارک!

حوالی نیمه آبان هست و یک روز پاییزی دلچسب.سر کارم هستم و با همکارم ناهار میخوریم. میخوام تا یه ساعت دیگه راه بیفتم برم طرف انجمن نابینایان. با یکی از راننده‌های کارخونه تا سر خیابونی که انجمن هست میرم. یکبار دیگه هم اومدم اما ساختمون انجمن تابلو نداره و دقیق یادم نمونده کدومشه. تا ته کوچه میرم و پیدا نمیکنم و دوباره تا نیمه هاش برمیگردم. به فرزانه زنگ میزنم که بیا منو پیدا کن فرزان من گم شدم. فرزانه هم میگه بیا چهارراه اول خودم میام بیرون. نزدیک چهاراه وایمیستمو چهارطرف دید میزنم. در یکی از ساختمونها باز میشه و فرزانه توی چهارچوب در ظاهر میشه. دستشو برده
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بچه ها وارد بشین که تولد داریم. مهدیِ احمدی, تولدت مبارک

سلااااام خدمته همه ی هم محله ای های عزیییییز. خوبید آیا؟ سلامتید آیا؟ خوش می گذره بهتون تو این فصله قشنگ؟ خب دیگه چه خبرا دوستان؟ بچه ها, اگه گفتید امروز چه روزیه؟ حالا همه با هم بگید چه روزیه. بچه ها, 16 سال پیش قبل در هفته آبانه ساله 1380, یکی از بهترین دوستای من به دنیا اومد و امروز سالروزه زمینی شدنش هست. مهدیِ احمدیه عزیزم. داداشه گلم. تولدت مبارک. منم مثل خودت نمیگم انشا الله که 120 ساله بشی. به جاش میگم تا هروقتی که زنده هستی از لحظه لحظه ی زندگیت بتونی با شادی زندگی کنی. آرزو می کنم که توی تمامه مراحله زندگیت موفق
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه سورپرایز قشنگ. یا یه قشنگِ سورپرایز.

سلام به همه هم محله ای ها ی گل و گلاب و قند و عسل و شکر پنیر و نقل و نبات و جیگر و تو دلی و دیگه هر چی خودتون بتونین پیدا کنین امیدوارم همه خوب, قبراق,سر حال, و ردیف باشین. آقا این بار باز اومدم خاطره بگم. یه سورپرایز اساسی سر تولدم که خیلی بهم چسبید خیلی زیاد با طول و تفصیل بنویسم بهتره. آقا من قصد داشتم تولد بگیرم واسه خودم که یه عده ای رو دعوت کنم بشینیم دور هم یه کیکی میل کنیم و یه عشقی کنیم با هم. اما بگین چی شد؟ چی شد؟ این شد که روز سه شنبه 25 مهر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

حسی که دارم بهترین حس دنیااااااااست. اشتراک یه حال خوب

Hi hi hiiiiiiiii. سلام سلاااااام. حالتون چطوره؟ من که عالیه عالیم. اولا که معذرت میخوام که تو یه هفته دو بار پست گذاشتم راستش دلم نیومد حس خوب و انرژی مثبتم رو باهاتون به اشتراک نزارم ولی باشه قول میدم تا دو ماه دیگه پست نزنم. قول. از روز صبح یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۶ شروع میکنم. صبح زود از خواب بیدار شدم که برم دانشگاه. به خودم گفتم یعنی امروز و فردا کسی یادش میاد که تولدمو تبریک بگه. نه فکر نکنم خانوادم به جز زنداداشم خیلی اهل تولد و تبریک نیستن. ولش کن. راستی من دو روز تولد دارم تو شناسنامم زده ۳۰ مهر و مامانم میگه ۱
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

محمد قاسم عزیز تولدت مبارک. بفرما داخل دَم در بدِ

سلام سلام سلااااام حالتون احوالتون خوبید خوشید سلامتید؟ خوبه خدا رو شکر امروز دلم یه محفل شاد و دسته جمعی خواست ولی نمیدونستم به چه بهانه ای باید شادی کنیم همینجوری که تو کوچه پس کوچه های محله زیر درخت ها قدم میزدم و به صدای پرنده ها گوش میدادم یهو صدای گریه ی یه بچه رو شنیدم اول گفتم لابد آرمان کوچولو پسر امیر و تبسم خانمِ ولی کمی که جلوتر رفتم دیدم که نه بابا این صدای گریه صدای محمد قاسم کوچولوِ که تازه به دنیا اومده منم شادان و خوشحال برگشتم تا به بقیه خبر بدم که یه بچه به دنیا اومده تا همه خودشونو برای
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از این روزای من چه خبر؟؟

4شنبه، 26 مهر 1396. از دیروز هوا یکم سرد شده. این سرما رو دوست دارم. این سرما نه سوز داره، نه دل رو میلرزونه. این سرما، نفسهای پاییز عاشقه که نوید روزها و شبهای عاشقی رو میده! ساعت 6، چشم باز میکنم به صبح سپیدی که بهم لبخند میزنه. باید ساعت 7 حاضر باشم با خواهرم برم مدرسه شون. خواهرم 10 سال ازم کوچیکتره و توی همون مدرسه ای درس میخونه که من دوران دبیرستانمو گذروندم. از تابستون که خواهرم اونجا ثبت نام کرد، دلم لک زده بود واسه دیدن مدرسه و معلمای قدیمم. جایی که بهترین دوستام رو پیدا کردم و هنوز هم ارتباطمون با هم محکمه. 2شنبه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

توجه! یک نینی، به نام پریسا، متولد شد!

سلااام بچه ها. خوبین؟ این مدت حسابی از فضای لبریز از عروسی محله استفاده کردین؟ خب، پس بیاین همچنان این فضا رو شاااد شاد نگهش داریم! وسط این همه عروسی، یه نینی که اسمشو گذاشتن پریسا، یادش افتاده که همینجور یهو باید به دنیا بیاد! یه نینی که خبر نداره وقتی بزرگ شد، قراره کلی دیوونه بازی در بیاره، کارایی رو بکنه که فقط خاص خودشه. خبر نداره که با شلوغ کاریاش قراره خیلی چیزا رو به هم بریزه! شلوغ کاریا، احساسات لطیفی که شاید خیلی وقتا به ضررش بوده، اما مطمئنم از اینکه به ندای قلبش گوش داده ناراحت نیست، چون اگر گوش نمیداد پشیمونتر میشد! پریسای عزیز،
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از تبریک تولد آریا، تا سخنی از احوالات مردادی خودم!

رسیدن ماه دوم تابستون، همیشه برام نوید بخش لحظات شاد، انرژی بخش و خاطره ای بوده و هست! همیشه با رسیدن مرداد، یه حس خاص میاد سراغم! این حس خییییلییی واسم دوست داشتنیه! وقتی که روز اول این ماه دوست داشتنی فرا میرسه، برای این که بتونم تولد خواننده ی مورد علاقه ام رو بهتر، و متفاوتتر از سال قبل بهش تبریک بگم، بی درنگ دنبال واژه میگردم! آخه باید واژه هایی رو پیدا کنم، که بتونم نهایت خوشحالی خودم رو باهاشون فریاااااد بزنم! تا چشم به هم میزنم، روز ششم فرا میرسه، و من میمونم با واژه هایی که به هر شکلی که کنار هم میچینمشون، نمیتونن بیانگر
دسته‌ها
هات گوش کن

هات گوش کن: شماره 10: 6 سالگی محله نابینایان

سلااااام بچه ها محسن صالحی هستم در خدمت شما. بازم ما و بازم پانزده مرداد. بازم یه تولد و یه هات گوش کن که ایشالا میخوایم … ———– این بخش به دست مدیر ویرایش شد: ایشالا میخواین چیکار کنین؟ برو کنار خودم با بچا حرف می زنم: سلااااااام بچه ها جونم. من مجتبی هستم که با شما صحبت می کنم. چیکار کنم دیگه. این محسن وقت گیر آورده میخواد خودش تبریکاتو بگه. اصن مگه رسم نبود هر سال من پست تولد گوش کن کوچکولو که الان ماشالا سنگین شده واس خودشو بزنم؟ الان محسن تو این وسط چی کاره بیدی؟ هان؟ هان؟ هان؟ میکروفون اینجا یه دونه بیشتر نیست
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

داداش گلم,سال روز زمینی شدنت مبارک

سلااااام به همه گوش کنی های عزیز,امیدوارم که حالتون مثه حال الآن من عااااالی عالی باشه…. همتون مهمونی دعوتین,یه مهمونیه گوشکنی تووووپ,…. تولد داریم تولد, تولد یه هم محله ای خعععععلی مهربون و دلسوز و با وفاست, اگه گفتید تولد کیه خب حدس بزنید هااااا,یکمی به اون مخیله تون فشارهای ممکن رو وارد کنید خب, نه نه نه,فشار نیارید که نکنه خدای نکرده مودما تون بسوزه و دیگه نتونید بیایید محله خخخخخخ همگی شادی کنید و با هم یک صدا بخونید…… عروس چقد قشنگه,ایشالاه مبارکش باد, نه نه نهههههه,اشتباه شد, تولد تولد تولدت مباااااارک,محمد ملکی,داداش گلم,امیدوارم امسال واست بهترین سال زندگیت باشه,و تولد صد و بیست سالگی تو واست
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

می دونم بی صدا اینجا رو دنبال می کنی.، پس من با صدا تولدتو تبریک میگم

سلااام و صد سلام خدمت شما تمامی دوستای عزیزم آخ جون این روزا کلا جشن بارون شده محله خوب منم یه جشن بر پا کنم باشد که همه گی تمام لحظاتمون در شادی و شاد کامی باشه اینجا همه چی واسه پذیرایی هست از شیرینی نارنجکی مخصوص بانوی بهمن ماهی حقوق دان محله تا آب زرشک مخصوص پریسا من بلد نیستم متن زیبا بنویسم عین خیلیا فقط می تونم بگم یاشار جونم دوست خوبم از وقتی باهات آشنا شدم از وقتی که شناختمت برام جزو بهترین دوستام بودی و خیلی خیلی دوستت دارم و از اینکه به عنوان یه دوست همراهم هستی و من به بودنت کنارم دلگرمی می
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مجبورم بگم: تولدت مبارک. همین.

درود دوستان و همراهان. امیدوارم در این گرمای طاقتفرسا, خوبو خوشو سلامت باشید. از اینکه من مینویسم و شما هم حال به هر جهت یا از روی کنجکاوی, و یا هم از روی هر چیز دیگر که من نمیدانم و شما هم شاید ندانید میخوانید در یک دوگانگی حسی به سر میبرم. نمیدانم خوشحال باشم یا ناراحت. بیتردید اگر کلام آخر این حقیر دستگیرتان شود, شاید شما هم دچار همین حس متضاد شوید. که در نهایت بنویسم تا بخوانید یا نه. از نظر این کمترین, روز 15 تیرماه روزیست بسی بسیار نحص و شوم. و از همه بدتر اینکه راوی این واقعه ی نحص بنده ی سراپا تقصیرم. خب
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تولدش مبارک

بهاری ترین بهانه ی دوباره بودنم. نفس هایت, نمی دانم مشامم را با عطر آشنای کدامین بهشت آشتی داده اند. که بوی خدا را این چنین نزدیک احساس می کنم. نمی دانم تقدسِ دستان عزیزت حاله ی زرینه کدامین اسمت را گرداگرده وجودم کشیده است که هر نیمه شب فرشتگان بر سجاده ی دستانم به نیایش می نشینند. نمی دانم آهنگه ملکوتیه  صدایت, کدامین آبشاره آرامش را به رو یم گشوده است که جانه سرگشته و بیتابم, اینک, سنگه صبوره تمامیه فریادهای بی صدای عالم است. نمی دانم با من چه کرده ای. و معجزه ی پرشکوهه حضورت, کدامین روحه دوباره را در من دمیده است. تنها و تنها
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

ساینا . .

سلام امیدوارم خوبه خوب باشید و تو این بهار زیبا لحظاتتون پر باشه از شادی و شور . هر روز اخباری خوش بشنوید و سرشار از انرژی های مثبت شید! بهار بهتون لبخند بزنه و امید که مهربونی نسیم رو حس کنید اصلا امیدوارم هر روزتون اونقدی شیرین و قشنگ قشنگ باشه که . هر صبح باخودتون بگید امروز برام یه تولد دیگه ست چون قراره خیلی متفاوتتر باشه از روز های رفته و گذشته! وای که خوشحالم! امروز یه دخمل کوچولوی ناز دنیا اومد و شدش یکی از خواهر زاده های من. ساینا خانمی خدارو شکر که سالمه از قدیمم که گفتن بچه سالم باشه دختر هم باشه!