خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یاقوت، نامی که بر آن زن سرخپوش نهاده شده بود!

امروز به یادداشتهای کهنه و قدیمی نگاهی گذرا انداختم. نامش را در یکی از آنها دیدم که نوشته بودم امروز یاقوت مرا از این سوی میدان فردوسی به آن سو هدایت کرد و برایم تاکسی گرفت تا به میدان انقلاب بروم. با خواندن این یادداشت تمام خاطرات او را بیاد آوردم. سالها بود که به او کمتر فکر میکردم. آخر با این همه مشکلات مگر میشود که از گذشته هم چیزی به خاطر آورد! سال شصت در مرکز توانبخشی بهزیستی که در ابتدای خیابان کوشک قرار داشت دوره ی توانبخشی را میگذراندم، تقریبا هر روز او را میدیدم. من و دوستانم عصرها که کلاسهایمان در این مرکز تمام میشد