بسم الله الرحمن الرحیم سلام به همه دوستان بزرگوار. امیدوارم همگی خوب و هدفمند باشید. می خواهم کمی سرتان را با حرفهایم درد بیاورم. مدتهاست پراکنده گویی نکرده ام و حالا شروع می کنیم: اواسط بهمن ماه سال گذشته بود که بحث تمدید قراردادها در شرکتی که کار می کنم داغ شد. این موقع از سال همیشه این بحث داغ میشد اما امسال کمی متفاوت بود. شرکت ما 80 کارمند دارد و بخاطر مشکلات اقتصادی که بخش های دولتی و خصوصی با آن درگیر هستند, با ده نفر از همکارانم قرارداد بسته نشد. در این اوضاع و مشکلات جامعه, خیلی برایشان ناراحت شدم. همه شان زن و بچه داشتند
Tag: درددل
دستهها
یه کوچولو درددل
سلام رفقای گل و با مرام و با اخلاق و خوشگل و ماه و دوست داشتنی و بچه محل و همه چی این بار یه مقدار یه جور دیگه شروع کردم چون این بار خاطره ندارم واستون بگم یعنی خاطره جالب ندارم این بار یه کوچولو درددل و اینا البته اینجا جا ی درددل کردن نیست و منم واقعا نمیدونم مشکلم چیه که به شدت عصبی و بد شدم این روزا الان ساعت 7 صبحه و به قول خواننده: ساعت 7 صبح, کار ماها دیگه از 5 گذشت. منو بشناس از سرگذشت گذشتم من از سر گذشت. خلاصه, توی دانشگاه خوابگاه گرفتم و سه شنبه ها که کلاسام تموم
دستهها
درد دل
سلام دوستان گرامی خوب و خوش و سلامتین بنده نزدیک به 50 دوست بینا دارم ولی فکر نمی کنم هیچکی مثل نابینا با نابینا همدیگر را درک کنن الان توی این سایت اگه یکی از مشکلات خودش بگه همه درکش میکنن چون هر کدام از ماها یه سری مشکلات مشترک داریم پس لطفا بیا این تا همدیگر را دوست داشته باشیم چون به خدا زندگی ما با مردم بینا فرق داره ولی منظور این نیست اونا از ما برتر باشن صد البته این جور نیست ولی دنیا را هر یک به جور خودمان میبینیم مثلا بنده خودم را عرض میکنم وقتی با دوستان بینا میریم گردش من بیشتر به