ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- تقدیم پنجمین بازی از فصل سوم! پنجشنبه ها، از ساعت 22، همراه ما باشید! در فصل سوم از بازی صوتی مافیا!
- سریال بازی مرکب، Squid Game, به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت نهم و پایانی از فصل اول اضافه شد!
- تجسم یک رویای دوردست، قسمت دهم.
- سریال کرگدن، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت بیستم اضافه شد.
- بهروزرسانی، از تاریخ 5تیر ماه با پخش کتاب «سیلی واقعیت»، در برنامه صدای کتاب از رادیو گوشکن در خدمتتان هستیم.
بایگانی برچسب: s
گرامیداشت یاد و خاطره زندهیاد جواد ایزدی در یکمین سالگرد آسمانی شدنش
به نام خدای زنده حدود یک سال پیش دوست عزیز و دوستداشتنیمان زندهیاد جواد ایزدی را بر اثر سانحه تصادف از دست دادیم و دلهایمان سرشار از اندوه نبودنش شد و اینک حدود یک سال است که او در میان … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, اخبار, اطلاع رسانی, برنامه های رادیویی ویژه نابینایان
برچسبشده تصادف, تیم تاک, جواد ایزدی, دوست, رادیو, زندهیاد جواد ایزدی, سالگرد, گرامیداشت, گوشکن, محله نابینایان, موج نور, یکمین سال
دیدگاهتان را بنویسید:
دلم گرفته بود، یه کتاب انگلیسی آوردم که حرف بزنم!
سلام بچه ها. خوبین؟ واااای مردم از گرما. آهان من چطورم؟؟ خب راستش اومدم اصلا همینو بگم! بچه ها سفر مشهدم رو رفتم، کوتاه بود ولی چسبید، خیلی هم چسبید. از حس سبک شدنی که با هر بار زیارت رفتن … ادامهی خواندن
منتشرشده در English stuff, خاطره, صحبت های خودمونی, صوتی, کتاب, کتاب صوتی
برچسبشده american accent training, انگلیسی, خدا, دوست, زبان, سفر, صوتی, قضاوت, کتاب, کتاب american accent trainig, کتاب انگلیسی, کتاب زبان, کتاب صوتی, کتاب صوتی انگلیسی, مشهد
52 دیدگاه
یک قرار عاشقانه!
سلااام بچه هاا! میدونم همگی مثل من عالی هستین پس نمیپرسم خوبین. همین اول کار یه اعتراضی بکنم. این اصلا عادلانه نیست که عمو رضای من الآن توی سالن رودکی مشغول اجرای کنسرت باشه و من اینجا مشغول پست نوشتن. … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده آهنگ, بارون, بارونی, دوست, دوشنبه, دوشنبه ی بارونی, عمو رضا, قرار, قرار عاشقانه
27 دیدگاه
ده شایدم یازده بهمن
(بیشتر…)
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, صحبت های خودمونی, گزارش
برچسبشده املت, بازی, پرواز, تولد, چابهار, چای, خادمی, خدمت, دوست, زندگی خصوصی, فرودگاه, کودک کار, مترو, مجتبی, مجتبی خادمی, مسئول, منطقه محروم, نابینا در تهران, وزارت
50 دیدگاه
بچه ها، میشه اشکمو در بیارین؟
بعضی وقتا آدم بغض داره، دلش عجیب گریه میخواد و اشکشم آماده ی سرازیر شدنه، ولی هر کاری میکنه اشکه سرازیر نمیشه که نمیشه. فقط منتظر کوچیکترین بهانه هست، اما اون بهانه… نیست که نیست. وای که چقدر این حال … ادامهی خواندن
دوست واقعی کیست؟!
ضمن درود فراوان و عرض ادب! خوب دوستان من دوباره اومدم با پرحرفی و کمی درد دل و شاید خاطره و چند سؤال که از شما دوستان خواهش میکنم کمکم کنید که بهتر بتوانم برای دوست یابی و انتخاب بهترین … ادامهی خواندن
میکسچری از او و خودش
خیلی وقت ها واقعا سخت میشه به آدما بفهمونم یکی هست که از ته اعماقم دوستش دارم. آدما توقع دارند با همهشون خوب باشم، با همهشون از سر لطف و مهربانی برخورد کنم و در برابر همه سخاوتمند باشم. پس … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده بلال, دستنوشته, دلنوشته, دهن, دوست, دوست داشتن, ذرت, زندگی خصوصی, ساده, نفهمیدنی
15 دیدگاه
دنبال ی دوست خوب می گردم و نیست که نیست، کاش بودی!
(بیشتر…)
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده اشک شور, تنش, خوابگاه, دانشگاه, دستنوشته, دلنوشته, دوست, دوست شیرین, دوستی, زندگی خصوصی, غم شور, فانتزی, کوچ, لطیف, مهاجرت
دیدگاهتان را بنویسید:
نامه ای به دوستم راضیه
سلام راضیه حالت که امیدوارم عالی باشه. وقتی به هم زنگ میزدیم مقدمه چینی نداشتیم حتی حوصله مون هم نمیشد احوال پرسی کنیم. در اصل ما همیشه و حتی با دیگران عادت داشتیم یا شاید داریم خودمونی باشیم و از … ادامهی خواندن
آرزوهای ساده و برآورده نشده عباس یگانه
سلام به همه گوشکنیهای عزیز. خوبید؟ بهتون خوش میگذره؟ امروز میخوام باهاتون درد دل کنم و از آرزوهای برآورده نشدم بگم. من این شجاعتو از شما یاد گرفتم، وگرنه هیچوقت این جرأت رو نداشتم. که آرزوهامو به کسی بگم. یکی … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده آرزو, آرزوهای برآورده نشده عباس یگانه, آرزوهای براورده نشده, ادبیات, انجمن ادبی, تأثیرگذاری, تنهایی, دانشآموز, درد دل, دوست, زندگی, شاعر, شعر, فرهنگ, قدم زدن, قدم زدن با دوست, کار فرهنگی, گردش, مدرسه, معلم, یاد دادن, یاد گرفتن
36 دیدگاه
دوست
معجزه یعنی وقتی که غرق در زندگی، افکار، دغدغه ها و گرفتاریهای خودت هستی….. کسی آرام می آید…… آن گوشه ی قلبت می نشیند…… بی هوا ساکن دلت میشود… و بی توقع سر و سامانش می دهد… بودنش مثل یک … ادامهی خواندن
داستان کوتاه عارف پیر و عروسکها
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه … ادامهی خواندن
نعمتی به نام دوست
(بیشتر…)
منتشرشده در اجتماعی, روانشناسی, صحبت های خودمونی
برچسبشده دوست, دوستی, سخن بزرگان
دیدگاهتان را بنویسید: