ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- سریال بازی مرکب، Squid Game, به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت چهارم اضافه شد!
- تقدیم اولین بازی از فصل سوم! پنجشنبه ها، البته این هفته استثناءً جمعه از ساعت 22، همراه ما باشید! در فصل سوم از بازی صوتی مافیا!
- چهجوری تو ورژن جدید nvda یعنی 2022.1 افزونهها رو موقتا فعال کنیم.
- دانلود جدیدترین ورژن از ثفحه خوان محبوب nvda
- مروری بر پستهای محله نابینایان در اردیبهشتماه 1401!
بایگانی برچسب: s
خاطراتی از جنس شب! بخش ششم
سلامی گرم در این روز های بهاری، تقدیم به شما دوستان عزیز و هم دل! امشب با قسمت ششم خاطراتم در خدمت شما هستم. وقتی مراقب سؤال ها و پاسخ نامه و کارت ورود به جلسه کنکورم را از منشی … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده بخش ششم خاطراتی از جنس شب از فروغ, خاطره, خرید, خوابگاه, دانشگاه, سرگذشت, کامپیوتر
49 دیدگاه
خاطراتی از جنس شب! بخش پنجم
شب های تنهایی, سخت نیست. سرد است!. مثل شب های زمستان, اگر بی پناه باشی! … سلامی به گرمی قلب عشاق, به شما هم محله ای های همراه … امشب با قسمت پنجم خاطراتم در خدمت شما هستم. با نا … ادامهی خواندن
خاطراتی از جنس شب! بخش چهارم
کابوس میدیدم!. از خواب پریدم!. میخواستم که به آغوش تو پناه ببرم!. افسوس!… افسوس! یادم نبود که از نبودنت, به خواب پناه برده بودم! … صدای آرام پاندول ساعت سکوت شب را بر هم میزند. شب آرام و سردیست!. امشب … ادامهی خواندن
خاطراتی از جنس شب! بخش سوم:
سلامی گرم, در این شب سرد زمستانی خدمت شما دوستان هم محله ای … با قسمت سوم خاطراتم در خدمت شما هستم: دوران راهنمایی هم بالاخره تمام شد و وارد دبیرستان شدم. بعد از یک عالمه فکر کردن و کلنجار … ادامهی خواندن
مختصری از سرگذشتِ خودم
با سلام خدمت همه ي دوستاني که وقت گذاشته و اين پست را مطالعه ميکنند. ميخوام ابتدا از قانوني مهم که در پيشرفتِ من خيلي مؤثر بوده البته خيلي سطحي براتون بگم. و سپس باز هم خيلي سطحي از سرگذشتم … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده اشتغال, بازاریابی شبکه ای, تجربه, سرگذشت, قانون جذب, کار پاره وقت
23 دیدگاه
گوشه ای از خاطرات من از زندگیم
سلام هم محله اي هاي عزيزم. خوب و خوش و سر حال كه هستيد انشا الله؟ خب خدا را شكر. حالا من تصور ميكنم كه همه ميگيد: بله. خخخخخخخخ خب قصد دارم مختصري از زندگي خودم را به صورت يه … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده خاطرات, خاطرات زندگی من, خاطراتی از زندگی من, سرگذشت, سرگذشت زندگی من, سرگذشت من
123 دیدگاه
انتخاب عنوان این پست با شما!
من خوابم مییاد, از اون خوابم مییاد های واقعی که در اثر استعمال بیش از حد پیتزا ایجاد میشه و چنگ میندازه به همه وجودت تا بخوردت! من دیوونه ام, یک دیوونه به تمام معنا آنارشیست و اینجور حرفها. من … ادامهی خواندن
ديروز تا حالا بر من چه گذشت؟
سلاااام. اولش اينترنتم داره ته ميكشه. سه تا اكانت چهارده ساعته تمام كردم و بازم كافيم نيست. نميدونم اين چه محدوديتيه كه ساعتيش كردند اينترنت را. آخه يا حجمي يا ساعتي. تكليف ما از نظر من هنوزم روشن نيست. دكتر … ادامهی خواندن
منتشرشده در آموزش, اخبار, خاطره, صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان
برچسبشده آقاي جباري, آموزشگاه نابينايان ساماني, بچه هاي قديم, تعمير كامپيوتر, دست نوشته, دستنوشته, دل نوشته, دلنوشته, روز نوشت, زندگي خصوصي, سال قبل, ساماني, سرگذشت, كلاس كامپيوتر نابينايان, مجتبي خادمي, معلمي, معلمي نابينايان, يادداشت, يادش بخير
4 دیدگاه
وقتي نميتوني سرگذشتم را تا آخرش بخوني چرا ميخوني؟
سلام دوستان. اين سرگذشت غير واقعي من است: ديوونه وار با يك مشت حرف هاي كليشه اي اومدم سراغتون دوستاي خوبم. باورتون نميشه حتي توي چه حسي دارم اين رو مينويسم. هيچ تلاشي براي قشنگ شدن اين نوشته ندارم. فقط … ادامهی خواندن
سسِ سرکه خرما و روغن زیتون
سسِ سرکه خرما و روغن زیتون امروز هم خیلی دیر تقریباً ساعت هفت از آموزشگاه نابینایان شهید احمد سامانی رسیدم خونه. همیشه زود میرم که دیر بیام! ی جورایی ساعت شیش صبح از خونه زدم بیرون و سیزده ساعت بعد … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان
برچسبشده پا درد, حال نوشت, خرما, روغن زیتون, سرکه, سرگذشت, سس, سس سرکه خرما و روغن زیتون, ماجرا, یادداشت
5 دیدگاه
زندگی خصوصی مجتبی خادمی از پریروز تا حالا
درود فراوان. از کی و از چی بنویسم واسه تون واسه دل خودم. از عماد می نویسم. ی بچه نمکی که یکی دو ماه میشه اومده محله ما. ی داداش داره به اسم رضا. خودش شیش سالشه و داداش رضاش … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان
برچسبشده بازی, پشه کوری, حال نوشت, رضا, زندگی خصوصی, سرگذشت, عماد, کاکائو سفید چیچک, کودک, کودکان, کودکانه, گل و پوچ, نابینایان, نوسان برق
3 دیدگاه
یادداشت بیستو ششم مهرماه 90 / ذرت و تهچین
(بیشتر…)
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده تهچین, ذرت, زندگی خصوصی, سرگذشت, ماجرا های مجتبی, یادداشت
2 دیدگاه