جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

عاشقانه ای به فریباییِ چَشمانِ تو

دیروز: یک تاریکیِ مطلق. شبهایی سرد و طوفانی. قلبی آکنده از درد و سختی. چه قدر روزهایم راحت شب میشدند و چه سخت میگذشتند شبهای طولانی. همه چیز سیاه بود. دنیایی از دست رفته. دردهای بیپایان. نگاهی تاریک به فردایی نامعلوم. انگار تمامِ دردها برای من بود. نمیدانم چرا تا این حد دنیا به من سخت گرفته بود. شنیده بودم که برای آرامش باید سختی کشید. ولی راست میگویند که شنیدن کی بُوَد مانندِ دیدن. در آن روزهای ابری، امیدوار به هیچ آفتابی نبودم. هوا بس ناجوانمردانه سرد بود. هیچ گرمایی نبود. حسرت گرمایی هرچند کمرمق را داشتم. گاهی به یادِ دخترکِ کبریت فروش می افتادم که تمامِ کبریتهایش
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

حضرت عشق بفرما، که دلم خانه ی توست.

درود به همه ی شما دوستان باحال خودم. حالتون چه طوره؟ به جشن سپندارمذگان، روز گرامی داشت عشق در تاریخ غنی ایران  خوش اومدید. میوه، شیرینی، با کلی سبدهای گل هستش که میتونید اونا رو به هرکی میخواید هدیه بدید. فقط اونایی که با بووووقاشون اومدن شیونات اخلاقی رو رعایت کنن خخخ. دکی رعایت کن حالا خوبه دارم میگمااا! بچه ها ضمن گپ و گفتی که با هم داریم، یه موضوع باحال هم داریم. بیایید توی کامنتها، بهترین اثر هنری ایرانی عاشقانه ای که تا حالا باهاش مواجه شدید و دوست داشتید رو بگید که چی بوده؟ کدوم آهنگ، کدوم کتاب، کدوم رمان، کدوم فیلم، کدوم افسانه ی قدیمی