دستهها
اشعار زیر دیپلمی
رندان خود را در زندان دل گرفتار کنند : با نام لحظه ي بي کسي گفتار کنند کمتر کس باشد خود گرفتاري سازد : گر غير اين باشد هم بخود و هم به ديگري بازد هر آنکه انگيزه اش ،انديشه اش باشد : انديشه ديگري در جستجوي انگيزه اش باشد ندانم بدانم چه داني : نخواهم بگويم نداني با خود گفتار کن و مختار شو : بيخود مگو و گرفتار مشو الهي مرا به درگاهت آگاه ساز : آگاهان را دربار درگاهت ساز آنان که جز ديده ي ديده جز نبينند : همانا که منتظرند ديده بيند تا بينديشند خودش آسمانيست و تنهايي رو ديده : تنهايي رو آفريده