احتراما؛ بدین وسیله به اطلاع نابینایان و کم بینایان ساکن در استانهای همجوار قذوین می رساند معاونت فرهنگی قرآنی مؤسسه نابینایان و کم بینایان استان قزوین در نظر دارد یک دوره مسابقه قرآنی در زمینه های قرائت تحقیق صرفاً ویژه برادران و حفظ یک جزء و پنج جزء قرآن کریم ویژه خواهران و برادران نابینا و کم بینای استانهای همجوار شامل تهران، البرز، گیلان، همدان و زنجان، با هدف توسعه پایدار در عرصه های قرآنی، در تاریخ 19/07/1403 در دو نوبت صبح و عصر به میزبانی مؤسسه نابینایان با حمایت و همراهی شورای عالی قرآنی استان برگزار نماید. شایان ذکر است جشنواره قرآنی فوق الذکر در جهت تقویت انگیزه
Tag: عصای سپید
همسفران سلام. سفر زندگی همواره به کامتون! با سی و پنجمین سفر از سری سفرهامون به جهان آزاد همراه شما هستیم. و این بار، قراره به موضوعی بپردازیم که چه بسا یکی از مهمترینها در ورود، فعالیت و زندگی در اجتماع به حساب بیاد. ما از حریم شخصی چه تصوری داریم؟ و این تصور رو چه طور به فرزندمون، به خصوص فرزند نابینامون انتقال میدیم؟ این نکتهی مهم که در برخوردهای اجتماعی هم برای خودمون و هم برای مردمی که باهاشون اشتراکات اجتماعی داریم بسیار اهمیت داره در کجای برنامههای آموزشی ما به کودکان نابینای ما جا گرفته؟ در مورد اثرات عدم آگاهی فرزندمون از این حباب شخصی که
سلام به همراهان عزیز محلهی نابینایان تحریریه ماهنامه الکترونیکی نابینایان ایران (مانا) به مناسبت روز جهانی ایمنی عصای سفید ویژهنامههای صوتی را در موضوعات گوناگون برای مخاطبان خود آماده کرده است. بسته صوتی مانا به مناسبت روز جهانی ایمنی عصای سفید در قالب یک بسته صوتی، امیر سرمدی و امید هاشمی به مناسبت روز جهانی ایمنی عصای سفید اتفاقات و حواشی این روز را از جنبههای گوناگون بررسی کردهاند. دو پیام مناسبتی از منصور شادکام و علیاکبر جمالی، قائممقام و مدیرعامل انجمن نابینایان ایران، یک گزارش شنیدنی از مجتبی خادمی و گفتگوی تحلیلی در خصوص شعار امسال بهزیستی به مناسبت این روز با حضور یک صاحبنظر و پژوهشگر نخبه
و خدایی که در این نزدیکیست: صبح دیر از خواب بیدار شده بود و صبحانه خورده نخورده از خونه زده بود بیرون هیچ وقت زمان زیادی رو صرف آماده شدن و لباس پوشیدن نمی کرد ولی اون روز از بس عجله کرده بود تردید داشت که سر و وضعش مرتب هست یا نه کسی هم خونه نبود… باید عجله می کرد امتحان پایان ترم داشت و توی اون اوضاع مجبور بود برای بینایی سنجی بره ستاد… از زمانی که بینایی سنجی رفته بود چهار پنج سالی می گذشت و علاوه بر میزان بیناییش که تحلیل رفته و رو به انقضا بود! گواهی قبلی بینایی سنجیش هم منقضی شده بود!
سلام به همسفران همیشگی محله نابینایان و نشریه جهان آزاد. در ماه آخر از زمستان 99 با چهاردهمین شماره از جهان آزاد در خدمت شما گرامیان هستیم. مشخصات مقاله نام مقاله: Fourteen: It’s a Magical Age سن 14 سالگی، سن طلایی نویسنده: Maurice Peret منبع: Future Reflection مترجم: داوود چوبینی یادداشت سردبیر موریس پِرِت یک مربی تحرک و جهتیابی می باشد. او مدرک خود در این حوزه را از سازمان ملی تحرک و جهتیابی آمریکا اخذ نموده است. آقای پِرِت مسئول برنامه های مشاوره ای به جوانان در فدراسیون ملی نابینایان آمریکا نیز هستند. در این سخنرانی، ایشان از برنامهریزیها و تحولی صحبت می کنند که رسماً
دستهها
فقط یک قدم جلوتر
وقتی عصایم از زمین کنده می شود، آن را محکم در دست می گیرم و بر زمین می کوبم. فریاد می زنم: « ول کن این عصای بی صاحاب شده رو ». ادامه می دهم: « چند بار بگم عصا رو نکش ». در اطرافم صداهایی می شنوم که مرا به آرامش دعوت می کنند با جمله هایی مثل: خانم شما ببخشید. عصبانی نشید. ایشون از اینجا رفته. رفته؟ رفته. درست مثل دزدها. چیزی دزدیده و رفته. راستی او چه چیزی را دزدیده بود؟ کیفم را؟ چمدانم را؟ شاید هم عصایم را! اما نه. او صبرم را دزدیده بود. صبر ناشی از اعتمادم را. اعتماد کرده بودم که او
یه سلامِ صمیمی به شما خواننده گرامی, شاید باور نکنید, ولی هیاهوی عجیبی بود, می خوام کمی براتون توصیفِش کنم, شاید بتونید خودتون رو تو اون حال و هوا بِذارید و از اون هیاهو لذت ببرید و حسابی کیف کنید, القصه, چند روز هست که تو یکی از بِهزیستیایِ یکی از استانها بِهزیستیِ, بِهزیستیِ, حالا دیگه, اِدامَشُ بشنوید, تو یکی از ادارات کل بهزیستی به مناسبتِ هفته جهانی عصای سپید آنچنون هیاهویی به پا هست که نگو و نپرس, صدای دلنشینِ اره برقی و آواز گرمِ دِرِیل, تاق تاقِ میخ و چکش رو که دیگه نگو آدم رو از خود بیخود می کُنِه, آقای نردِبون هم که از سر
دوباره یکی از اون حرکتای شتاب زده، احساسی، به درد نخور، سرزنش بر انگیز، ضد حال، بی نمک، ویژه مجتبی، مخصوص مخصوص، دو تنوره، آتیشی، سرد سرد، آلاسگایی، بچگانه، هیریویریناک، حال به هم زن، درهم برهم، افسرده، مشمئز کننده، باحال، بیحال، پارادوکسیکال، از من سر زد. آخه سرم خیلی چرب بود و شستنش دردسر داشت! اینکه یه عالمه صفت اول کاری بی هیچ دلیلی ردیف کنم، با تیترم دست پیشو بگیرم پس نیفتم و از آدمو عالم شاکی باشم! آره. هیچ وقت حق با من نبوده و من هم به تلافی، با حق نخواهم بود! اینجوریاست؟ باشه، که اینجوریاست دیگه! حله. برو بریم: رعد راست میگه، قرص اصلا خوب
سلام بر همه هم محلی های عزیز و گرامی حال و احوال؟ اوضاع و روزگار؟ امیدوارم که شدیید تر از همیشه خوب و خوش و سلامت باشید … کلا بلد نیستم چطوری بحث رو شروع کنم هی میپیچونم خخخ شکلک بانو در حال تفکر بالا سرشم یه ابر سفید هستش که توش یه عصای سپید می درخشه … شکلک حالا عصای سپید در زمینه سپید ابر رو یکی بیاد تشخیص بده من بهش جایزه یه شیرینی خامه ای از مدل نارنجکی می دم … خب من چندان در زمینه عصا زدن مهارت ندارم ولی یه اعتقادی دارم که من باب اشتراک اون با شما مصدع اوقات شدم: »وقتی عصای