در دو شماره پیشین از اهمیت و چگونگی ایجاد هرچه بیشتر سازگاری اجتماعی صحبت کردیم و راههای دستیابی به تناسب خود با جامعه اطرافمون به منظور ارتباطات اجتماعی بهتر و موفقتر رو مورد بررسی قرار دادیم. به این نکته پرداختیم که گاهی مسائلی به ظاهر کوچیک و پیش پا افتاده چقدر میتونن در هدایت این ارتباطات در جهت منفی یا مثبت تعیینکننده باشن و چقدر لازمه که به این موارد به ظاهر کوچیک اهمیت داده بشه. به دنبال ورودیهای مناسب به جمعهای فامیلی، دوستانه و روابط کاری گشتیم و به جاهای خوبی هم رسیدیم. در این شماره سومین و آخرین بخش از این مقاله رو به اتفاق هم میخونیم،
Tag: فعالیت
در شماره پیشین چگونگی سازگار شدن با اجتماع و میزان اهمیت این امر برای معلولین از جمله نابینایان رو بررسی کردیم. در مورد اینکه در هر مرحله از زندگی، کودکستان، مدرسه، و محیط کار و زندگی چطور باید در جهت پذیرش هرچه بیشتر گام برداریم صحبت کردیم و گفتیم که این تلاش تنها مخصوص معلولین نیست و افراد بینای اجتماع هم باید در دستیابی به این امر تلاش کنن. امروز در ادامه این مطلب کمی بیشتر گفتگو میکنیم و ابعاد متعدد این مهم رو بیش از پیش مورد بررسی قرار میدیم. مشخصات نشریه: نام مقاله: FITTING IN SOCIALLY تناسب و سازگاری اجتماعی: بخش دوم نویسنده: دوریس ام.
سازگاری اجتماعی از ملزومات بسیار مهم برای تداوم حضور و کسب موفقیت در بخشهای مختلف جامعه از جمله بخش کاری، تفریحی، تحصیلی و غیره محسوب میشه. ممکنه کسی قابلیتهای شغلی بالایی داشته باشه اما در کمال تعجب میبینیم که بعد از ماهها حضور در یک محیط کاری همچنان منفرد و تنهاست و نتونسته جایی در میان جمع همکارانش به عنوان یک عضو به اصطلاح خودی باز کنه. چرا این شخص با وجود توانایی بالا در پیشبرد اهداف شغلی موفق به ارتقا از مقام یک همکار معمولی نمیشه و چه چییزی مانع دستیابی این فرد و افراد مشابهش به ایجاد روابط نزدیک و دوستانه با همکارانشه؟ پاسخ این پرسش
سلامی گرم به تمامی همراهان، همگامان و دوستان محله نابینایان. امید که بهار یگانه فصل دلهاتون باشه. یک سال دیگه هم گذشت و یک بار دیگه زمان ارائه گزارش مالی دیگهای از فعالیتهای مجموعه محله نابینایان به شما عزیزانه. در سالی که گذشت هم مثل سالهای پیش محله نابینایان در حال انجام فعالیتهایی در جهت پیشبرد اهداف مشترک ما و شما بوده و همچنان هست که البته بخش مالی رو هم شامل بوده و بر طبق روال هر سال و هر نوبت قراره در این پست اطلاعاتمون از جزئیات پرونده مالی محله رو با شما به اشتراک بذاریم. صحبت رو کوتاه میکنیم و با امید پیشرفت روز
سلامی به رنگ ناب صفای یک سلام آشنا به شما آشنایان محله نابینایان. امید که روزگارتون آکنده از هوای آشنای خدا باشه! گاهی پیش میاد که رویاهامون با انتظاراتمون نمیخونن. گاهی اتفاق میافته که به خودمون میاییم و میبینیم مقصدی که بهش میرسیم به هر دلیلی با جایی که در نظر داشتیم متفاوته. خیلی از این گاهیها واقعا تقصیر ما نیست. مادری که فبرای فرزندش خواهان بالاترین موفقیتهاست اما یک یا چند معلولیت بنبستهای ناگذریرو به وجود میارن که هیچ گذاری ازشون نیست. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ اینهمه تفاوت چه جوری برطرف میشه؟ اصلا راهی هست؟ شاید جواب این پرسش و پرسشهایی نظیر اینرو بشه در
هممحلیها و رهگذران و خلاصه آشناهای محله از هر گروه و در هر جایی که هستید، سلام! امیدواریم که حال و هواتون هر روز بهتر از دیروز باشه! درسته که مخصوصا این روزها گاهی این چندان ساده نیست اما خاطرمون باشه که هیچ امر مشکلی محال نیست فقط مشکله. باز هم رسیدیم به نیمه مرداد و دیگه در لیست آشناهای محله کسی نیست که ندونه15مرداد در تقویم گوش کن چه روز خاصیه. اما واسه خاطر جمعی میگیم تا اگر کسی یادش رفته دوباره یادش بیاد. 15مرداد سالروز تولد گوش کنه. محلهای که فضاش، صفاش و هواش همه ما رو از هر جایی که بودیم و هستیم دور هم
سلام همراه! امید که هوای دلت بهاریترین باشه! در تصور من ما انگار سوار یک جاده مارپیچ هستیم. جاده ای پر از منظره و اتفاق و تجربه. همراه زمان به سرعت باد از لا به لای لحظه ها عبور میکنیم و از پیچ و خم تجربه ها میگذریم و هر بار با تکمیل دورهای یک ساله کمی بالاتر میریم و، … این تصویر رو دوست دارم. تمامش رو. مخصوصا اونجایی که یک دور کامل میشه و میبینم که نسبت به دور قبل و سال قبل حالا دارم از بالاتر اطراف رو، منظره ها رو، و سالی که گذشت رو تماشا میکنم و انگار دیدنی ها از بالاتر دیدنیتر، بیشتر
خودمم باورم نمیشه. شاید در آینده هم نشه. دیشب خواب بودم. خواب دیدم مجتبی خادمی داره باهام حرف می زنه. ما دو تا مجتبی خادمی از یک جنس و یک شکل بودیم. اونم دقیقا قد خودم بود. صداشم کاملا شبیه به خودم. فقط رویکردش بام متفاوت بود. گفت این همه سال تو حرف زدی من شنیدم. حالا پایه ای یه کم من حرف بزنم تو بشنوی؟ گفتم آره. این شد که میکروفون رو به دست گرفت و شروع کرد: “از سر کار رفتن متنفرم. خیال می کنی خیلی خوشم میاد که شاغلم و سر کار میرم؟ نه. اصلا هم اینطور نیست. متنفرم. تنفری که من از کار دارم، تو
یاران نوبت به شانزدهمین مقاله رسید، گمان میکنم این یکی از مهمترین مقالات ارائه شده باشد هرچند که همگی در نوع خود مهم و کاربردی هستند ولی موضوع این مقاله، بحث تعادل بدنی و اهمیت ورزش در زندگی نابینایان و کمبینایان است، که امیدوارم به اهمیت ورزش در زندگی خود پی برده آن را نه تنها لازم بلکه واجب و بسیار ضروری برای خود تلقی کنیم. لینک دانلود متن با حجم800ک از اینجا بررسی تاثیر فعالیت بدنی مبتنی بر عملکرد ثبات مرکزی و تکلیف دوگانه بر تعادل نابینایان محمد ابراهیم بهرام[1]، محمد جواد پوروقار[2] چکیده تعادل، یک فاکتور ضروری برای نابینایان است که به ایجاد
دستهها
املای ضعیف و غیره
حالا که خوب فکرشو می کنم می بینم واقعا چقدر ضعیف بودن املا گاهی جا ها اهمیت داشته و من بی تفاوت بودم. کاری که عصر ها انجام میدم اینه که روزانه به بیش از صد تماس جواب میدم و توی هر تماس باید مشخصات فرد تماس گیرنده رو برای تشکیل پرونده به سرعت با کامپیوتر ثبت کنم. کافیه توی یکی از پرونده هایی که دارم واسه ی نفر تشکیل میدم ی غلط املایی باشه، کلا آبروی من و شرکتی که توشم باهم میره به نا کجا آباد. آخه مشخصات هر پرونده ای که من برای تشکیل هر پرونده به سرعت تایپ می کنم، بعد از اینکه دکمه ی