ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- دانلود جدیدترین ورژن از ثفحه خوان محبوب nvda
- مروری بر پستهای محله نابینایان در اردیبهشتماه 1401!
- پنجمین شماره ماهنامه نسل مانا، در اردیبهشتماه ۱۴۰۱ منتشر شد
- سریال جیران، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت هفتم اضافه شد.
- صدای ما را از رادیو گوش کن میشنوید! پنجشنبه ها، از ساعت 22، همراه ما باشید! در فصل سوم از بازی صوتی مافیا!
بایگانی برچسب: s
مادربزرگ
سلام چند روزی میشه که یکی از مهربونترین و دوست داشتنیترین موجودات زندگی ام رو برای همیشه از دست دادم. داشتم توی اینترنت سرچ میکردم، این متن زیبا رو به یاد او پیدا کردم. دلم خواست اینجا با شما به … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر, صحبت های خودمونی
برچسبشده او را میگویم, او را ندارم, برای مادربزرگ, کمی درد دل, مادربزرگ, مهربونم،مهربونترینم
11 دیدگاه
پستوی خاطرات (۳): قسمت دوم از به یاد آن روزها
بسم الله الرحمن الرحیم و سلام! هرچند از روزهای کودکی و گردشهای بیدغدغه و سرخوشانه مدتهاست فاصله گرفتم، اما دستنوشتههای بچهها از محیط روستا منو یه بار دیگه به اون فضای دستنخورده و باصفا برد. روزایی که خونه پدربزرگ … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده اجاق, باغ, بوانات, پدربزرگ, پستوی خاطرات, خاطرات کودکی, خانه خشتی, خردسالی, دهه ۷۰, دوغ, روستا, روستای پدری, روستای مادری, سیمکان, شب, شب روستا, صبحانه, صداهای شبانه, صدای شب, مادربزرگ, مزرعه, ناهار, نیمه شب
19 دیدگاه
چند کلمه حرف از کمی دلتنگی و… درس 22 speak english like an american
سلام بچه ها. چه خبر؟ خوبین؟ من که یه کم دلم گرفته، دلتنگم. دلتنگ کی و چی نمیدونم، فقط دلم میخواد بگم و بنویسم. قلم رو بگیرم و بگم از خودم، حس و حالم و هر اتفاق ریز و درشتی … ادامهی خواندن
منتشرشده در English stuff, آموزش, آموزش های رایگان, خاطره, صحبت های خودمونی, صوتی
برچسبشده speak english like an american, آموزش, آموزش درس 22 speak english like an american, آموزش زبان, آموزش زبان انگلیسی, بچگی, خاطرات, دلتنگی, زبان, مادربزرگ
21 دیدگاه
کجا باید برم یه دنیا خاطرت تو رو یادم نیاره
مادر بزرگ مادر بزرگ مادر بزرگ چشام هنوز به راته مادر بزرگ مادر بزرگ آخ دلم برات هلاکه مادر بزرگ مادر بزرگ چشام هنوز به راته مادر بزرگ مادر بزرگ آخ دلم برات هلاکه یادم میاد قدیما وقتی زمستون می … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده برای مادربزرگ, به یاد مادربزرگ, مادربزرگ, یادت به خیر, یادش به خیر.
45 دیدگاه
دیدار با مادربزرگ
دیروز غروب، تصمیم گرفتم به دیدن مادربزرگ یکی از دوستانم بروم. او شش فرزند پسر دارد و در سی سالگی، بعد از شانزده سال زندگی در تأهل، همسر سی و پنج ساله اش را از دست میدهد و پنجاه سال … ادامهی خواندن
یادی شیرین و خوش از بزرگان و در گذشتگان فامیل.
سلام بر بچه محلهای باحال و نازنین. اول این پست باید شدیدا تاکید کنم که: من هرگز قصد ندارم روی دست دوست عزیز هممون ترانه بلند بشم و از اینجور پستها بذارم، چون این جور پستها در این محله فقط … ادامهی خواندن