جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سفر یک روزه به کویر

ساعت 6:30 صبح جمعه راهی کویر ورزنه شدیم. تورلیدر بعد از صحبتهای اولیه از چند گروهی که توی اتوبوس بودیم خواست خودشونو معرفی کنن. و ما که 8 تا با حالاش بودیم از نوع ورزشکارش، از همان لحظه معرفی همه را به آرامش دعوت کردیم. آقای گلی گفت براتون یه موزیک لایت میذارم تا سطح انرژیتونو بسنجم. البته بیشتر لایک بود تا لایک چون صبحونه نخورده اتوبوس رفت رو هوا تا یه رستورانی که واسه صبحونه فرود اومد. حلیم عدس خوردیم اما نمی دونم چرا بجای سیر شدن بیشتر دلضعفه گرفتم. شکمو نیستما ولی واقعا حلیم عدس واسه ورزشکار راهی کویر جوابگو نیست. قبول دارین که؟ ابتدا قرار شد
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از امروز و دیروز و تئاتر نصف نیمه و حرف های خودمونی و کلا شهر شهر فرنگه بدو از همه رنگه بدو….

بعد از یه هفته سخت دردناک پر استرس شلوغ پلوغ یه جمعه آروم بدون درد با چاشنی هوای آزاد و طبیعت و رودخونه و توت فوق العاده بی نظیره خیییلی….. * بعد از پهن کردن بساط مون کنار رودخونه, یکی دوتا شاخه درخت پیدا کردیم و تا می تونستم یعنی می تونستیم من و مامانم زدیم داخل آب و وااای خخخخخخ تموم جونمون خیس شده بود ولی خیییلی چسبید, بابام یه کم دعوامون کرد گفت: زشته نزنید ولی ما گفتیم: کسی که ما رو نمیشناسه بذار خوش بگذره و اونم دیگه هیچی نگفت و ما رو بگی اسااسی لذت بردیم از زاینده رودی که خدا رو شکر پر آب
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

آرزوهای ساده و برآورده نشده عباس یگانه

سلام به همه گوشکنیهای عزیز. خوبید؟ بهتون خوش میگذره؟ امروز میخوام باهاتون درد دل کنم و از آرزوهای برآورده نشدم بگم. من این شجاعتو از شما یاد گرفتم، وگرنه هیچوقت این جرأت رو نداشتم. که آرزوهامو به کسی بگم. یکی از آرزوهای من اینه که چنتا دوست داشته باشم. دوستایی که منو درک کنن و نگاه منو بفهمن. دردای منو رو حساب حماقت یا ضعف یا یا خامی نذارن. آرزو دارم که چنتا دوست داشته باشم که بتونم هر چند وقت یه بار ببینمشون و دور هم جمع بشیم و یه قدمی با هم بزنیم و با هم گپ بزنیم. هم بحثهای جدی اجتماعی و عقیدتی بکنیم، هم بگو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اردوی گوشکنیها به اصفهان و نکات جالبش برای من

سلااام بچهها خوبید؟ خوش میگذره؟ از شما دعوت میکنم که خاطره منو از اولین سفر دسته جمعی گوشکنی بخونید و بخندید و نظرها و انتقادها و پیشنهادها تونو بگید و سوالهاتونو بپرسید و جواب سوالای احتمالی منو بگید. یکی دو ساله که عضو محله گوشکن هستم. همیشه دوست داشتم، همه شما رو که با خواندن پستها و کامنت هاتون باتون آشنا شدم از نزدیک ببینم. هرچی بیشتر باتون آشنا میشدم، بیشتردلم میخواست ببینمتون و این که یه فرصتی پیش بیاد که همه رو یه جا ببینم. تا این که مجتبی یه پستی زد که اگه با برگذاری اردوی گوشکنی موافقی، بگید. من هم خیلی خوشحال شدم و موافقتمو اعلام
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یادداشت 23 اردیبهشت 92 خورشیدی

خوب امشب بدون توجه به اینکه آیا چند نفر این را میخوانند مقداری درونیاتم را اینجا تراوش میکنم شاید تا حدی آرام گیرم و از کلنجار رفتن با خودم راحت بشوم و خوابم بگیرد مرا آن چنان که صیاد شکارش را. جای شما خالی بعد از ظهر با یکی از دوستان گل، سینما بودیم و ملکه را دیدیم که دوستم میگفت قشنگ بود ولی من می گویم بدک نبود. به شدت انسان قات و پاتی هستم و هنوز که هنوز است، نمیدانم دقیقا هدفم از زندگی چیست، از چه خوشم می آید و از چه نه. این ملکه هم همین طور، نمیدانم دوستش داشتم یا نه. ملکه، سعی داشت
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بابا به خدا تابستونه تابستونه همیشه!

سلام. چی بگم از چی بگم غم دل که نه شادیاما با کی بگم. با خودتون میگم. یه دو روزی شاید خونه نباشم ولی سعی می کنم آپ کنم. فعلا ژل مالی دارم میرم با دوستان یه عشقو حالی بکنیم. یه گردشی توی اصفهان و از اینجور قرتی بازیا. راجع به مناسب سازی مدرسه الکترونیکی که من به عنوان کارشناس و صاحب نظرش انتخاب شدم هم بعد واستون میگم. برم تا دیر نشده. نظری هم داشتین بگین در خدمتم دربست.