ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- سریال «سقوط»، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت چهارم اضافه شد!
- سریال جیران، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت سی و پنجم اضافه شد.
- محله نابینایان برگزار میکند: دوره آموزش کامل دستور زبان انگلیسی. ثبت نام تا 20 بهمن
- سریال «پوست شیر،» به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت پنجم از فصل 2 اضافه شد!
- نشریه جهان آزاد، شماره 61. آموزش از راه دور: شیوهای که واقعاً میتواند برای دانشآموزان نابینا مؤثر باشد
بایگانی برچسب: s
ماهِ من، مهتاب. شماره 6.
پیشی. زمانی من یه گربه داشتم. یه گربهی رنگی. چندتا رنگ رو با هم داشت و ترکیبش قشنگ بود. بهش میگفتم پیشی. نمیخواستم اسم روش بذارم. پیشی اتفاقی و به مرور اسمش شده بود. از بس که روی هوا اینطوری … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده از گاه نوشت های پریسا, باز هم پریسا و خاطراتش در گوش کن, پیشی, حسرت, خاطره, خشم, خودمونیهای من در محله, در کوچه باغ خاطرات, شماره 6, صحبت خودمونی در محله نابینایان, قصه پیشی, کمی از دل, کمی از دیروز, کمی حرف قلم, کمی خاطره, کمی قصه, کمی ناگفته, گربه, گفتنیهای ناگفته در محله نابینایان, گوش کن, گوش کن محله ای برای همه, گوش کن محله نابینایان, ماه من, محله, محله نابینایان, محله نابینایان محله من محله ما, من و گوش کن, من و مهتاب, مهتاب, همقدم با پیشی, یک تجربه سخت, یک خاطره و چندینتا درس, یک داستان کوتاه
2 دیدگاه
ماهِ من، مهتاب. شماره 5.
شکلِ نور. بچه که بودم، ترینها واسم خیلی جذاب بودن. ترینهای بچگیم رو دوست داشتم. واسم جالب بودن و منشأ کلی تصورات رنگی که عشق میکردم باهاشون. بزرگترین بستنی دنیا. بلندترین ساندویچ دنیا. بزرگترین قوطی کرم دنیا که دوست داشتم. … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده از گاه نوشت های پریسا, ترین, خودمونیهای من در محله, شکل نور, شماره 5, صحبت خودمونی در محله نابینایان, کمی از دل, کمی از دیروز, کمی حرف قلم, کمی خاطره, کمی قصه, کمی ناگفته, گفتنیهای ناگفته در محله نابینایان, گوش کن, گوش کن محله ای برای همه, گوش کن محله نابینایان, ماه من, محله, محله نابینایان, محله نابینایان محله من محله ما, من و گوش کن, من و مهتاب, مهتاب, نور, وصفی بیتوصیف, یک داستان کوتاه, یک سوال سخت
2 دیدگاه
ماهِ من، مهتاب. شماره 4.
پایان! بعد از ظهر پاییزی با تمام حال و هواش توی خیابون. شلوغیهای معمول روز کاری هم نتونسته خمودی خاکستری هوا رو پاک کنه. پرستو مثل برق، انگار سایهای گذرا، از بین آدمها و ماشینها و جریان زندگی رد میشه. … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده از گاه نوشت های پریسا, امید, پرستو, خودمونیهای من در محله, رویا, شماره 4, صحبت خودمونی در محله نابینایان, قصهای از یک پایان, کمی از دل, کمی از دیروز, کمی حرف قلم, کمی خاطره, کمی رویا, کمی ناگفته, گفتنیهای ناگفته در محله نابینایان, گوش کن, گوش کن محله ای برای همه, گوش کن محله نابینایان, ماه من, محله, محله نابینایان, محله نابینایان محله من محله ما, من و گوش کن, من و مهتاب, مهتاب, یک داستان کوتاه
3 دیدگاه
دنیای ستاره فصل اول
با کوبیده شدن در به هم ناخود آگاه چشماشو رو هم می ذاره. از ته دل فریاد می زنه الاهی دیگه برنگردی. به حرف خودش پوس خندی می زنه.! اطمینان داره چند ساعت بعد مست و لایعقل برمی گرده خونه, … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت
برچسبشده داستان دنیای ستاره فصل اول, داستان کوتاه, داستانی از خودم, دنیای ستاره, یک داستان کوتاه
28 دیدگاه
عمومی: یک فنجان لبخند: راز جعبه کفش
سلام دوستان. خوبید؟ سال نوتون پیشاپیش مبارک باشه. امروز هم براتون یک داستان آوردم. امیدوارم لذت ببرید. . . . راز جعبه کفش. زن و شوهری بیش از 60سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند. آنها همه چیز را به طور … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت
برچسبشده حکایت, داستان, داستان کوتاه راز جعبه کفش, راز جعبه کفش, یک داستان کوتاه
6 دیدگاه
یک فنجان لبخند: مسافر اتوبوس!
سلام دوستان. خوبید؟ خوب نیستید؟ خوب باشه، این داستان که مینویسم بخونید شاید خوب شدید. . . . مسافر اتوبوس یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ۵-۶ ساله رو … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده دردسر شکلات, وقتی درکتون نمی کنن،, یک داستان کوتاه
10 دیدگاه