خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

خاطره رفتن من به اصفهان

درود بر دوستان عزیزم حال و احوالتون چی طوره خوبید؟ راستش چند روز پیش یه خاطره واسه من رقم خورد که گفتم این جا بنویسم که به قول مجتبی یه چیزی نوشته باشم از یک ماه پیش با برادر خانمم تصمیم گرفته بودیم بریم اصفهان قرار شد 28 شهریور بریم و برادر خانمم و خانمش هم دو روز مرخصی بگیرن و بریم من واسه این مسافرت حدود ششصد تومن کنار گذاشته بودم یه روز قبل از مسافرت بهم خبر دادن که اقصاد وام بانکیم عقب افتاده و باید مبلغ یک میلیون و ششصد هزار تومن ناقابل بپردازم با هر بدبختی بود مبلغ را جور کردم و پرداختم طبیعتا ششصد
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

خاطره ی من از خوشگذرانی در بیست فروردین

خوب دقیق یادمه. بیستم بود. بیست فروردین نود و پنج. این چند وقته جایی سفر نرفته بودم. تعطیلی هم که کار ما ماشالاش باشه اصلا نداره. دلم گرفته بود و گفتم توی این ی کم زمانی که عصر دارم، بزنم بیرون ی حالی به خودم بدم. “سر و ریش و پس و پیشو صاف کنم، اگه هم شانس بیاد، ی تیکه هم تور کنم”. هیچی دیگه. رفتم به سمت نظر و جلفا و انقلاب و خواجو و هرجا که فکرشو بکنید شولوغه. تابیدم و تابیدم، چندتا اخترو دیدم که البته به جای اختر، همون بهشون بگیم خطر بهتره چون با فک و فامیل بودند و کلا اصلا هیچی. بی