سلااام بچهها. چطورید؟ خوبید؟ خوش میگذره. دلم برا همه تون تنگ شده بود. خودمم نمیدونم چرا هی یه چیزی پیش میاد که از محله دور میشم. الان 6 ماهه که یه جایی نزدیک مدرسه اجاره کردم و تا هفته پیش اینترنت نداشتم. بعدم که شست و شو و رفت و روب و پخت و پذ که وقت برا آدم نمیذاره که به دوستاش سر بزنه. امیدوارم که دیگه بینمون فاصله نیفته.راستش تو این مدت چنتا مطلب مهم و جالب وجود داشت که میخواستم یه پست بزنم و درباره شون توضیح بدم. مثل خونه گرفتنم و شرایط کاریم و برخورد قشنگ یه گلفروش با بچههای نابینا و برخورد تحقیر آمیز
Tag: اجاره
دستهها
17 مهر 94
درود به همه دلم خیلی واستون تنگ شده بود و هی گفتم ی پادکستی چیزی آماده کنم ولی صوتی نگذاشتم که همه بتونند استفاده کنند و کسی معطل دانلود واسه با خبر شدن از حالم نشه. از هزار جا میشه نوشت و اینقدر اتفاقات از 15 شهریور تا همین امروز توی این یک ماهه واسم افتاده که اگه بخوام بنویسمشون هفتاد من کتاب میشه. اینقدر واسه پیدا کردن ی شغل حدود یک سال این در و اون در زدم و اینقدر واسه پیدا کردن خونه و گرفتن وام واسه پول پیشش سگدو زدم و اینقدر الان زندگی تک نفره چالش داره که هرچی بخوام بنویسم غمنامه میشه. البته این