خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

دخترِ خوش صدا

بسم الله الرحمن الرحیم دختر خوش صدا نوشته: مهدی بهرامی راد روی نیمکت, در حالیکه یک عینک آفتابی به چشم دارد و کنارش کیف دستی اش است, نشسته و به سمت هر رهگذری که به او نزدیک می شود لحظاتی می نگرد. جوان: خدایا! اگر نیاید چه می شود؟ اگر نیاید هیچ حسی دیگر به خودم نخواهم داشت. کیف دستی اش را برمی دارد. از داخل آن عصای سفیدش را بیرون می آورد و باز می کند. می خواهد برخیزد و برود که منصرف می شود. به یاد ترم 1 و اولین روز دانشگاه می افتد. روزی که با تق تق عصایش در راهروی دانشگاه, دنبال کلاس می‌گشت. هیچکس
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

دیوانه گی

بسم الله الرحمن الرحیم سلام به همه دوستان عزیزم. سال 1397 هجری شمسی را به همه شما بزرگواران تبریک می گویم. امیدوارم در پناه خالق یکتا, سالی پر از امید و موفقیت را پیش رو داشته باشید. خلاصه دلم برای همتون تنگ شده. برایتان عیدی یک داستان آوردم. فقط ببخشید مثل پایتخت و بقیه سریالا طنز نیست. اصل داستان واقعی می باشد ولی بخاطر بعضی مسائل اسامی و بعضی نسبت ها تغییر یافته اند. دیوانگی فکر نمی کردم بعد از این همه سال زنگ بزند. شماره ام را از کجا بدست آورده نمی دانم. و باز هم نمی دانم خوشحال باشم یا ناراحت. بخشی از لایه های درونم خوشحال,
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

درنگ خودمونی (۴): اشکان و الهه! پیوندتون مبارک!

بسم الله الرحمن الرحیم و سلام!   این روزا کوچه‌های چراغون دیدن و هلهله و هورا شنیدن تو محله فراوونه. فراوونه ولی تکراری نشده و نمیشه. همه ما هر چند روز یه بار منتظریم دوباره از یه گوشه آتیش‌بازی راه بیفته و صدای کف و ولوله،  گوش فلکو کر کنه و آسمون محله پر بشه از بادکنک‌های رنگارنگ پیوندتون مبارک. بچه‌محل‌هایی که دوتا دوتا دست به دست هم میدن و میرن که یه زندگی خوب و سرشار از نور و امید رو شروع کنن. این هفته که دیگه گل سرسبد امسال بود. پشت سر هم، مژده جشن و شادی بود که منتشر می‌شد. بعدشم یه تبریک‌بارون حسابی.   و
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

کسی جا نمونه همه بیایید داخل بازم تو محله عروسی برپا شد! خواننده محلمون هم ازدواج کرد!

درود بر دوستان هم محله ای عزیز بفرمایید داخل اون دم در بده آقا بیا جلوتر تو جمع… خانم بفرمایید بالا خوش اومدید به جشن امشب ما اینجا هم شیرینی و شام تا دلتون میخاد هست! دی جی و میوزیک هم داریم دوستان واقعا چه خبر شده! همه تو محله سر از پا نمیشناسند! هر کسی یکی از دوستاش امسال ازدواج کرده! من که هشت تا از دوستام همین امسال ازدواج کردند اونم با هم الان چهار زوج خوشبخت دورمو گرفتند! خخخخخخ هی تند تند خبر عروسی میااااااااد وای چه حالی میده! این همه جشن ازدواج در یک سال برای دوستان نابینای خودمون وای چقدر خوشحالم! هر روز تو
دسته‌ها
روانشناسی

نابینایان و ازدواج بخش اول

با درود به گرامیانی که پستم رو مطالعه میکنند. این مطلب کمی طولانی هست و قصدم اینه که بتونیم با هم تجربیاتی که داریم و خواهیم داشت رو به اشتراک بذاریم و بتونیم افرادی که هم نوع ما هستند رو در تشکیل خانواده و پس از اون در زمینه مدیریت روابطشون راهنمایی کنیم، از مسائل جنسی و مشکلاتش برای نابینایان واستون می نویسم و سعی می کنم یک مجموعه پر و پیمون از قبل از ازدواج و بعد از اون به شکلی منسجم نشر بدم. قبل از ورود به بحث باید عرض کنم که هر آن چه در این پست بیان می کنم تنها عقاید شخصی من هست و
دسته‌ها
مقاله

چرا با نابینایان در جامعه به عنوان شهروند درجه دو برخورد می شود؟

اون بچه ی ده ساله، در حین اینکه به شدت ازم می ترسید و پرهیز می کرد، قبل از اینکه لواشک ازم بگیره، قبل از اینکه تا الان که بیست سالشه یکی از دوست های صمیمیش باشم، از همون اولش به ترسناک بودنم و به ناتوانیم مطمئن بود. یه کلیشه که بیشتر از شش ساله اینجا گفتم و نوشتم و خوندید. روشندل؟ نع. نابینا؟ نع. کور؟ آره! کور! کوووووور! خودشه. همون که آدمو میخوره. همون که جادوگره. فرهنگی که دیگه یواش یواش ایرانی جماعت داره ازش فاصله میگیره. البته هنوزم این فرهنگ بعضی از جا های ایران هست. حتی توی افغان ها هم که به نوعی هموطن ما به
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

میزگرد 13: ازدواج افراد با معلولیتهای متفاوت!

سلام سلام. خوب و خوش که هستین انشا الله؟ چه خبرا؟ اسفند رو همیشه دوست داشتم و دارم، یه حس قشنگی نسبت بهش دارم. خب بریم سر اصل مطلب! خخخخخخخخخ. نظرتون در مورد ازدواج افراد معلول با معلولیتهای متفاوت با هم دیگه چی هست؟ بیشتر نابینایی با معلولیتهای دیگه رو منظورمه. مثلا فکر کنید یه ویلچری با یه نابینا! حتی در صورتی که دو نفر از لحاظ مالی و شغلی هم ساپورت باشن، به نظرم سخته! مگه نه!؟ حد اقل اگر حتی نابینا یه نابینای مطلق باشه و طرف بتونه حد اقل بایسته یا به کندی راه بره بهتره. از نظرم حتی اگر معلول بینایی از نوع کم بینا
دسته‌ها
روانشناسی

ازدواج، تجربه هایی برای نابینایان و نکاتی برای افراد بینا

دوستان سلام. بعد از پستی که در باره ی تجربه ی بچه داری برای نابینایان منتشر کردم و استقبال خوبی هم ازش شد، تصمیم گرفتم این پست رو منتشر کنم. منتها متاسفانه منابعی که پیدا کردم به گستردگی اون پست نبود و محدود تر بود. اما قصد دارم از تجربیات خودم و تمام کسانی که در این زمینه تجربه یا اطلاعاتی دارن هم استفاده کنم تا به یه پست ارزشمند تبدیل بشه. قسمت اول پست به ازدواج درون گروهی اختصاص داره که متاسفانه اکثر منابع اینترنتی در این زمینه مربوط به بچه داری نابینایان هست و مطالب علمی و تجربه های کمتری در مورد زندگی مشترک زوج های نابینا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بررسی نقش تکنولوژی در ایجاد انگیزه ی نابینایان برای ازدواج درون گروهی

درود بر شما دوستان عزیز. امیدوارم حالتون خوب باشه. بازم پست درباره ی ازدواج. یعنی میدونم که دیگه به جایی رسیدید که میخواید بزنید منتشر کننده ی پستهای ازدواج رو نصف کنید خخخ. ولی یه دقیقه صبر کنید. باور کنید که این یکی دیگه خیلی فرق میکنه. بچه ها توی این پست، بدون هیچ قضاوت و اظهار نظری میخوام با آوردن نمونه های مختلف، نقش پیشرفت تکنولوژی و تجهیزات ویژه ی نابینایان در بهبود شرایط نابینایان بعد از ازدواج رو بررسی کنم. بدون شک، ازدواج نابینایان، مسائل و چالشهایی رو به همراه داره که بعضی از اونها توی خونه و بعضی هم بیرون از خونه میتونه اونها رو دچار
دسته‌ها
مقاله

نامه ای سرگشاده به یک نابینا: انتخاب هایی که میتواند زندگیت را تغییر دهد

بریل مانیتور. 2002 نامه ای سرگشاده به یک نابینا: انتخاب هایی که میتواند زندگیت را تغییر دهد نگارنده: مایکل بولیس مترجم: مجتبی خادمی ور‌نام‌خواستی یادداشت سردبیر: مایک مدت زیادیست که عضو فدراسیون ملی نابینایان آمریکاست و اخیرا از ارگان به مریلند آمده است. او علاوه بر حیطه ی توانبخشی در حیطه ی کسب و کار های خود نیز مشغول به فعالیت است. مایک به تازگی آزمون دشواری را که برای اخذ مدرک ملی تحرک و جهتیابی (NOMC) از مجمع ملی مدارک حرفه ای نابینایی لازم است، پشت سر گذاشته است. این اولین نامه از سری نامه های سرگشاده ایست که مایک تصمیم به نوشتنش گرفته است. این نامه، پر
دسته‌ها
ویژه نابینایان

دانلود کنفرانس چهارم دوره دوم. ازدواج نابینایان با نابینایان. کنفرانس بعدی، ششم اسفند، چهارشنبه شب، ساعت 21. ازدواج نابینایان با کم‌بینایان

درود به همگی. چهارمین کنفرانس گوشکن از دوره ی دوم کنفرانس ها، چهارشنبه ی گذشته، بیست و نهم بهمن ماه، با حضور تقریبا سی نفر از شماها برگزار شد. شرکت کنندگان فعال این کنفرانس: خانم دانشور، خانم ولی‌زاده، آقای طاهری، اصغر خیر‌اندیش، حسین بلوردی، داوود چوبینی، رضا نظری، سعید پناهی، سعید درفشیان، شهروز حسینی، علی کریمی، مجتبی خادمی، محمد بهرامی، محمد رحیمی و محمد هادی احمدی. شما میتوانید بحث چهارم ما یعنی بررسی مشکلات و مزایای ازدواج افراد نابینا با نابینا را از انتهای همین مطلب، دریافت کنید. ضمنا توجه داشته باشید پنجمین کنفرانس از دوره دوم کنفرانس های محله ی گوشکن، چهارشنبه شب، ششم اسفند نود و سه،
دسته‌ها
ویژه نابینایان

رضامندی زوجیت در زوجین نابینا

اگر به خاطر داشته باشید، حدود سه ماهه پیش پستی را با عنوان نابینایان چه ویژگیهایی باید داشته باشند تا مورد انتخاب فرد دیگر قرار بگیرند را در محله منتشر کردم. https://gooshkon.ir/2014/06/15/%d9%86%d8%a7%d8%a8%db%8c%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%da%86%d9%87-%d9%88%db%8c%da%98%da%af%db%8c-%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af-%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%b4/#comments در آن پست، دوستان به بهترین شکل ممکن مشارکت کردند و نظرات خود را با دیگران به اشتراک گذاشتند. مجموعه جلساتی که یکی از آنها را در زیر میخوانید توسط آقای صادقینژاد به همراه چند تن از آقایان و بانوان نابینا برگزار میشود و هدف تمامی این جلسات هم بحث بسیار مهم ازدواج نابینایان است. امروز هم قصد دارم گزارش یکی دیگر از این جلسات را با شما عزیزان در میان بگذارم و از شما خواهشمندم این
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

دختری بینا که حاضر به ازدواج با من شد

سلام من دو سه تا دوست صمیمی بیشتر ندارم یکی از این دوستانم که دوستیمان به حدود 14 سال پیش میرسد امروز صبح به من زنگ زد و در مورد ازدواجی ازدواج که نه موردی که بهش پیشنهاد شده بود باهام صحبت کرد یک دختر بینا پیدا شده بود که حاضر شده بود با او ازدواج کند ولی قضایای دیگری هم همراهش بود که بهتر است در متنی که از زبان خودش میآورم بخوانید ببینید چه به ذهنتان میرسد دوستم فردیست از خانواده تغریبن پولدار البته نه از آن دسته پولدارهایی که نه درس خوانده باشد و نه بلد باشد تا در خانه اش را تنهایی برود کارهایی بلد
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مشکل ازدواج حل شد

شهر شهر فرنگه از همه رنگه. بیا این ور بازار. بیا که تفکراتی کردم که انیشتن هم به ذهنش نمیرسد. البته بیخود نیست که این تفکرات به ذهن شما نرسیده است. چرا؟ چون در این سایت در مورد فوتبال بحث نمیشود خوب معلوم است آخرش این میشود هیچ کس به ذهنش نمیرسد این مشکل را اینطوری حل کند. دوستانی که بازی ایران و لبنان را تماشا کردند دیدند که چگونه تیم ملی یک گام به هدف نهایی یعنی همان هدفی که در صند چشم انداز است که نمیدانم در 405 یا 404 قرار است اجرایی شود برداشت. حتما میپرسید هدف چیست میگویم. هدف شکست تیم ملی ایران از افغانستان
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ازدواج نابینایان

یکی از دوستانم در مهد کودک کار می کرد. او تعریف میکرد: وقتی به مهد رفتم کلاسی را به من دادند که مملو از بچه های پر شور و نشاط بود. مسئول مهد, کودکی را به من نشان داد و گفت وقتی میخواهی برای والدین بچه ها یادداشتی بنویسی به خاطر داشته باش که به جای یادداشت به خانواده این کودک از دفتر مهد تلفن بزنی و موارد مورد نیاز را به ایشان اطلاع دهی. در ابتدا به ذهنم نرسید که علتش را بپرسم شاید هم رسید ولی ضرورتی برای پرسیدن آن ندیدم. این بود که تشکر کردم و به کارم پرداختم. در طول کار بنا به اقتضای شرایط
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت 19 شهریور: از هر کجا چه خبر؟

داشتم به این فکر میکردم که چه قدر من آدم تنبلی بودم و تنبل تر شدم اخیرا. آخه ژلی که چهارشنبه به مو هام زدم رو هنوز زیر دوش آب نشستم و مو هام شکل کلاه نمدی های عهد اتیق را به خودش گرفته. همچین این کلاه اندازه سرم شده که احساس میکنم یکی از مردان آنجلوس اومده و این کلاه فاخر ولی به ظاهر ضایع رو بهم هدیه داده.

نمیخوامش نمیخوامش مگه زوره.

باید برم این کلاه رو واژگون کنم. زیر آب این قدر بشورمش که مثل کلاه گیس شبیه سازی شده از سر جنیفر لوپز بشه. نرم نرم. لخت لخت. اصولا از مو های لخت خوشم میاد ولی دردم اینه که با وجود لختی نسبی ای که مو هام دارند, هم زود به زود چرب میشند و هم به ریزش بدی مبتلا شدند. نمیدونم برم دکتر. بذارم دکتر بیاد خونهمون. باهاش توی فست فودی جایی قرار بزارم. نمیدونم. خلاصه که اگه شما به نتیجه ای رسیدید پیش خودتون نگهش دارید به کسی نگید که یک وقت از هوش سرشار شما حامد کرزای بیاد با فرقون بدزده ببردتون واسه کارشناسی. خودم ی کاریش میکنم به دزدیده شدن شما استعداد های ناب نمی ارزه.

شوخی کردم بابا. شوخی. چرا بهتون بر خورد؟ مگه من چی گفتم؟ اصلا غلط کردم. با تو نبودم با خودت بودم. حالا این مو های تشنه من یک طرف, وجدان بیکار و بیدار من هم از یک طرف که هی منو به رفتن به زیر دوش ترغیب میکنند! هنوز که زورشون بهم نرسیده!

بعد از ژل و مو و این حرف ها به این فکر افتادم که کسی در مورد ازدواج نابینایان و بحث هایی که کردیم نظری نداده و اولش گفتم چه بد شد! بعد گفتم اصلا چه خوب شد! بعد پشیمون شدم و جفت نظرامو پس گرفتم. نه بد شد و نه خوب. همینطوری عادی. خنثی. چی کارتون کنم که اینقدر تنبلید و نظر نمیدید! نمیخواد نظر بدید. ولش کن. اصلا واسه دل خودم مینویسم. واسه در و دیوار. تو. آهای. خود تو رو میگم. تویی که کنار گود نشستی میگی لنگش کن. تو که میگی این مسائل کلیشه ای شده. همچین که با یکی از این مسائل و مشکلات ازدواج برخورد کردی و کلهت محکم به سنگ خورد قیافهت خیلی دیدنیه و لحن صدات خیلی شنیدنی!

در ادامه مشکلات ازدواج نابینا ها باید به این نکته اشاره کنیم که

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت 18 شهریور 91: ازدواج نابینایان

درود.

الان دقیقا ساعت یک و سی و هشت دقیقه بامداد هجده شهریوره که این یادداشتو مینویسم.

از خیلی چیز ها میخواستم بنویسم. از خودم, درونیاتم, حرف هام, هر چی تو ذهنم تلنبار شده ولی این حافظه لامسب من دیگه انگار جواب گو نیست. خیلی زود تر از اونی که میخوام همه چیز از ذهنم محو میشه. یه مطلبو میخونم تا میام دربارهش بنویسم میبینم پریده رفته به ناکجا آباد ضمیر ناخودآگاهم. حوصله ام از این موضوع خیلی سر میره. ی جورایی حالم گرفته میشه ولی کاریش نمیشه کرد باید باهاش ساخت و برطرفش کرد. باید بیشتر از ذهنم کار بکشم خصوصا که مترجمی خوندن یعنی لغت حفظ کردن.

امشب بین من و یکی از دوستان بحثی در گرفت در مورد ازدواج نابینا ها. طرف خودش از اون مورد های خاص و نادری بود که کم پیدا میشه. توی ایران کم پیدا میشه. توی روزنامه ایران سپید هم ی بحثایی راجع به همین موارد نایاب در گرفته. این آقا از اون مورد ها بود که میگم. توی روزنامه این بحث را راه انداختند که نظرتون راجع به ازدواج نابینا با نابینا چیه؟ بعد یک سری توی قسمت نظرات گفته بودند که این جای بحث داره. یک سری از دختر های نابینا گفته بودند که پسر های نابینا زن نمیگیرند و در واقع نوکر و پرستار میگیرند که تا دندون هاشون را هم براشون مسواک کنند. یک سری از پسر های نابینا هم نوشته بودند که دختر های نابینا از پس کار های اولیه خونه از جمله غذا درست کردن, تشخیص لک های روی لباس, خوندن تابلو های خیابون و غیره بر نمیاند. توی این هیریویری ها من کسی را گیر آوردم که خودش نابینای مطلق هست و با یک نابینای مطلق هم ازدواج کرده. هضم این مسئله واسه یکی مثل من که خیلی سخت بود هست و خواهد بود ولی اتفاقی هست که رخ داده و حالا باید نتیجهش رو دید. اون آقای نابینا واسم گفت که از طرف خانواده ها تردید هایی در مورد نابینا بودن دو طرف بوده ولی با مشکلات کنار اومدند.

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

نتیجه وبگردی من.

سلام به همه دوستای خوبم که در هر حالی میشه از طریق این وبگاه باهاشون در ارطباط بود. سه شنبه شب وقتی نتیجه دکتری را تو نت دیدم، وقتی دیدم فقط چند نفر با آخرین نفر مجاز فاصله داشتم، بعد از این که یک دل سیر غصه خوردم، بی هدف، بی حوصله با یک دنیا کلافگی الکی برای خودم تو نت پرسه میزدم و به هر سایت و وبلاگی که دستم میرسید سرک کشیدم. تا ناگهان یک وبلاگی دیدم که خیلی برام عجیب و جالب بود. موضوع این وبلاگ ازدواج نابینایان و کمبینایان بود، تا حالا سمینار و مقاله و نشست واز این جور چیزا زیاد دیده بودم اما