خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

پشتِ این درها

یک جهان پروانه در پهنای عشق، امشب اینجا خانه ی نور و صداست.   امشب از مهتاب رنگین می شود، امشب از شب های بی فردا جداست.   ماه می آید به تبریکی سپید، بر لبان لبخند مهمان می شود.   دیده ی خورشید می خندد به شب، تیرگی، تاریک، ویران می شود.   همچو رؤیا غرقِ پروازند و شور، مرغکانِ خسته و خوش بال و پَر.   یک زمین فریاد، تا عرشِ خدا، یک شبان گه شادمانی تا سحر.   می فِشانَد دستِ نور افشانِ مهر، روی دامانِ شبان گه شعرِ شور.   صد گلستان عطر و پژواک از امید، صد بهاران خنده و صبح و سُرور.  
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

کتابِ خاطرات.

هوای درد می پیچد میانِ دیده ی خیسم، ز بس از غصه سرشارم نمی دانم چه بنویسم.   به ویرانگاهِ بستانم چو شب، تاریک بنشسته، شبی تا حشر طولانی، شبی چون روحِ من خسته.   سکوتی سرد و بارانی، جهان بشکسته در پاییز، غمی سنگین و بی پایان، دلی از آرزو لبریز.   نهان در خویش می نالم شرار و درد و ماتم را، فرو در اشک می خوانم کتابِ خاطراتم را.   یکایک لحظه ها تر می شوند از اشکِ پنهانم، شبان گه می خرامد بی صدا در پیشِ چشمانم.   کتابم رنگِ عشق و عطرِ یاس و ارغوان دارد، تمامِ برگ هایش از سحر گاهان نشان دارد.