دستهها
ببار ای بارون، ببار!
امروزم مثل چند روز اخیر، یکی از روزای بارونی خداست. وای که من چقدر عاشق بارونم، عاشق قدم زدن زیر بارون، اونم بدون چتر و ساختن لحظات رمانتیک. اما این بار انگار نمیشه. طبق پیشبینی پریسا، سرما خوردگی بهم غلبه کرد و الآن از داخل رخت خواب با شما صحبت میکنم! وای، چقدر هم بد و موزیه این ویروسه. مجبورم بمونم تو رختخواب و از صدای برخورد بارون به پنجره اتاقم بهره مند بشم و تصنیف ببار ای بارون استاد شجریان رو گوش بدم و سوپ و شیر گرم و از این قبیل چیزایی که واسه سرما خوردگی خوبه بخورم. اما عشق من به بارون به حدی هست که