خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یادداشتی تابستونی تخیلی

زنگ زد. یه زنگ کاملا غیر منتظره. یه زنگ به منی که زمستون بعد از هول هولکی تموم کردن کلاس بچه‌اش بهش گفته بودم دیگه با هیشکی کلاس نمی‌گیرم. سلام مجتبیجان. سلام آقای تابنده. خوبی مجتبی؟ مرسی. هنوزم سر حرفت هستی؟ که چی؟ که کلاس نمی‌گیری. آره. راستیاتش هنوزم سر حرفم هستم. خب پس جواب این بچه‌ی منو خودت بده. خواستم با بچه سلام علیکی داشته باشم که تلفن قطع شد و آیفون خونه زنگ خورد. از طرفی گفتم زشته من زنگ نزنم و قصد داشتم به پدر بچه تلفن بزنم بابت قطع ناخواسته تماس معذرتخواهی کنم، از طرفی کسی که پشت در بود داشت بیخود معتل می‌شد و
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یادداشت 21 اسفند 95

هشدار: این نوشته، زاییده ی تخیل نویسنده می باشد و واقعیت ندارد. تشابه احتمالی وقایع یا شخصیت های این نوشته با شخصیت ها و وقایع دنیای واقعی، کاملا ناخواسته، تصادفی و خارج از کنترل نویسنده است: روی نیمکتی برای خودم نشسته بودم و کتاب می خواندم. نفس های گرمی حکایت از تلاش نفر بعدی برای مخفی ماندن از حضورم و تماشای مخفیانه ی من می کرد. وای. نه! نکند یک نفر دیگر جذبم شده باشد؟ سلام کرد. بهترین زمان برای تحویل نگرفتن. ولی دست من که نبود. لب هام غنچه شدند، سلامم شکوفه کرد و گل داد… چون من مریضم. مریض… خدایا. کمک! یک نفر کمک کند. محض رضای
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

چون من مریضم. مریض…

هشدار: این نوشته، زاییده ی تخیل نویسنده می باشد و واقعیت ندارد. تشابه احتمالی وقایع یا شخصیت های این نوشته با شخصیت ها و وقایع دنیای واقعی، کاملا ناخواسته، تصادفی و خارج از کنترل نویسنده است: و دیگر صحبتی نکرد. اشک ریخت. اشک ریخت، سیلی محکمی توی صورتم زد، دست هاش را دور کمرم حلقه کرد، از بدنم بالا رفت، توی بغلش فشارم داد، مرا بوسید و برای همیشه رفت. آخر از ابتدا بد‌جور درگیر من شده بود. درگیر فاز های عجیب و غریبم. درگیر قرص هایی که می خورم و نمی خورم. التماسش برای ماندنم دفعه ی اولش نبود. ولی قرار گذاشته بودم مرتبه ی آخرش باشد. گریه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تنهایی

نمیدونم چقدر با تنهایی جور باشید. اکثرتونو که می شناسم ماشالا آدم های اجتماعی هستید و به تنهایی حتی فکر هم نمی کنید و همیشه ازش فراری هستید. خودم ولی نه. من و شاید یه عده ی کمی از شما، از اون هایی هستیم که با تنهاییمون حال می کنیم. خیلی هم حال می کنیم. همیشه با خودم می گفتم چرا من از بچگی تا همین حالا با اینکه خیلی قدرت جذبم، روابط اجتماعیم، زبونم و توانایی هام توی رده ی خودم تاپ هستند، بازم هیچ کوششی واسه دوست یابی نکردم و حتی کوشش کسایی که خواستند به نوعی باهام دوست باشند رو هم بی نتیجه گذاشتم؟ خیلی فکر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

روز جهانی نابیکورا به من چه! من از خودم می نویسم

دوباره یکی از اون حرکتای شتاب زده، احساسی، به درد نخور، سرزنش بر انگیز، ضد حال، بی نمک، ویژه مجتبی، مخصوص مخصوص، دو تنوره، آتیشی، سرد سرد، آلاسگایی، بچگانه، هیریویریناک، حال به هم زن، درهم برهم، افسرده، مشمئز کننده، باحال، بیحال، پارادوکسیکال، از من سر زد. آخه سرم خیلی چرب بود و شستنش دردسر داشت! اینکه یه عالمه صفت اول کاری بی هیچ دلیلی ردیف کنم، با تیترم دست پیشو بگیرم پس نیفتم و از آدمو عالم شاکی باشم! آره. هیچ وقت حق با من نبوده و من هم به تلافی، با حق نخواهم بود! اینجوریاست؟ باشه، که اینجوریاست دیگه! حله. برو بریم: رعد راست میگه، قرص اصلا خوب
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

چهارم مهر چقدر افسردهست

یه افسردگی خاصی دارم. همیشه از شولوغی ها خوشم میومده و الانم مشکلم دقیقا همینه. یعنی شهرک ما که همش شولوغ بود و همه تا دو سه روز پیش جیغ و ویق می کردند، الان دیگه با اومدن پاییز و مدرسه ها و دانشگاه ها، انگاری ساعت پنجو شش بعد از ظهر که میشه، تاریک که میشه، اذانو که میگن، کلا شهر خواب میره. مثل پایی که خواب رفته باشه، مغزم تس تس میکنه. شایدم وز وزه. نمیدونم دقیقا چیه. هر گروهی هم برم، هر جمعی هم باشم، واقعی یا مجازی، خواجو یا اسکایپ، ته دلم شور میزنه. شور پاییزو، شور خلوت بودن همه جا رو. انگار این پاییز،
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

برگی از دفتر خاطراتم…

این خاطره مال چند روز پیشه…زمانهاش اگه پس و پیشه ببخشید به بزرگی خودتون… سلام… دیشب داشتم یه آهنگی گوش میکردم از رضا یزدانی که میگف: تقویم ما برگ بهار نداره… دیشب و چند شب قبلش حالم خیلی بد بود…دیشب از همه بدتر…بشدت ناامید و خسته… چی داره به روزم میاد؟ جسمم داره آب میشه…روحم داره ذوب میشه…دارم تحلیل میرم…بیخود و بی جهت…تصمیم گرفتم امروز برم پیش دکتر و ازش بخوام که برام قرص اعصابی چیزی بنویسه که حالمو خوب کنه، که زندگی رو برام قابل تحمل کنه که یادم بره از دست دادنهامو… چی ممکنه برام بنویسه؟ اشکالی نداره اگه قرص اعصاب بنویسه یا مخدر یا حتی الکل…فقط