خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

باران، کوچولوی مامان و بابا. به این گیتی خوش اومدی

صدایمان می کنند، همراه چلوی بیایید بالا. با مادرم وسایل را بر میداریم و راهی طبقه اول بیمارستان می شویم. در پله ها هستیم که دکتر دوان دوان سمت ما می آید و می پرسد؟ این نوزادی که تازه به دنیا اومده مالِ شماست؟ پرسیدیم چلوی منظورتون هست گفت بله. گفتم بله من پدرش هستم. پرسید شما مشکل بیناییت چیه؟ گویی آب سردی بر روی من ریخته باشند گفتم مشکل بیناییم به خاطر زایمان زودرس بوده و مادرزادی نبوده. همچنان با لحن جدیتر پرسید مشکل بینایی مادرش چیه؟ در حالی که اضطراب تمام وجودم رو فرا گرفته و گلویم خشک شده، ماسکم را پایین می کشم و به آرامی