این پست را به این خاطر به ساجده تقدیم می کنم که بارها و بارها برای نوشته شدن قسمت دوم آن به من ایمیل زده است و درخاست کرده است. البته خوب نوشتن این مطلب به زمان و مکانی مناسب نیاز داشت که خدا را شکر حالا به دست آمد. همه رفته اند بیرون از خانه من تنها هستم و به دور از غیل و غال نشستم نوشتم. اگر حال دارید. واقعا اگر حالش را دارید با سرعتی پایین و با دقت بخوانیدش. بسیار مناسب و خوب است. در زندگی شما را بیمه از افسردگی و مشکلات روانی می کند وقتی به انسانهای دیگر می نگرید تعجب می کنید.
Tag: باورها
دستهها
a. b. c. های ذهن
این داستان را ساخته و پرداخته ذهن من ندانید. بارها و بارها در طول هر روز این اتفاقها برای من و شما می افتد. اگر دوست دارید یا حالش را دارید این متن را بخوانید که برای ذهنتان از هر ورزشی بهتر است. مریم و ملیهه دو دختری هستند که سال گذشته را با شدت تمام درس خواندند. حتا یک بار هم به تفریح نرفتند آنها دها ساعت در روز درس می خوانند و حتا وقتی که دیگه به روزهای کنکور نزدیکتر و نزدیکتر می شدند این ساعتها به چهار ده ساعت هم رسید. بله درست حدس زدید آن دو هر دو در یک مدرسه درس می خوانند یعنی