خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

به دنبال ف. قسمت آخر

با سلام خدمت کلیه عزیزان. گفتیم که روز دوم و به خصوص سوم واقعً ترس بر من غالب شد. گفتم نکُنه پناه بر خدا بمیره قاتل هم بشیم. برای کمپ که گفتم این بیچاره را که بخواهند همسان با بیناها بدوانند یا اذیت کنند که نمیشه اینجا توی کمپ ولش کرد. بدین سبب به نزدیکترین ترک اعتیاد به خانه براش پرونده سازی کرده ثبت نامش کردم. در اونجا به من گفتند که چرا زود تر نیاوردمش؟ گفتم آخه من که خبر از این کار ها ندارم. خلاصه بعد از سرم زدن و دارو و این حرف ها حالش آرام آرام رو به بهبودی میرفت. دکتر قرص های زیر زبانی