خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

آماده خواهی و آماده خوری بد یا خوب. مسئله این است

ایقد سؤال تو ذهنمه که حتی نمی دونم اَ کجا شروع کنم. نمی دونم چه جوری شروع کنم. نمی دونم چه لغات و جملاتی به کار ببرم. آقا. خانوم. نمی دونم خو. مگه ندونستن گناهه یا که جرمه. و ایقد هم از این موضوعی که می خوام مطرحش کنم ناراحتم و ناراحتم و باز هم ناراحتم که نمی دونم اصن گفتنش درسته. غلطه. اصن به من ربطی داره. نداره. باید بگم. نباید بگم. خلاصه که پاک گیجم. ای کاش یکی پیدا بشه بهم بگه چی کار کنم. ای کاش یکی اَ این بلاتکلیفی منو در بیاره. به هر حال با وجود داشتن انتشار مستقیم پست, می فرستمش واس بازبینی
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

دختری بینا که حاضر به ازدواج با من شد

سلام من دو سه تا دوست صمیمی بیشتر ندارم یکی از این دوستانم که دوستیمان به حدود 14 سال پیش میرسد امروز صبح به من زنگ زد و در مورد ازدواجی ازدواج که نه موردی که بهش پیشنهاد شده بود باهام صحبت کرد یک دختر بینا پیدا شده بود که حاضر شده بود با او ازدواج کند ولی قضایای دیگری هم همراهش بود که بهتر است در متنی که از زبان خودش میآورم بخوانید ببینید چه به ذهنتان میرسد دوستم فردیست از خانواده تغریبن پولدار البته نه از آن دسته پولدارهایی که نه درس خوانده باشد و نه بلد باشد تا در خانه اش را تنهایی برود کارهایی بلد