خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یه داستان بسیار ترسناک دیگه.

سلام سلام دوستان خوبید؟ ببخشید میان خاطرات سفر دو پست دادم چه کنیم دیگه. این هم یه داستان ترس ناک دیگه که امیدوارم بترسید البته خودم زیاد نترسیدم خب این شما و این هم جنهای داستان ببینم باهاشون چی کار میکنید؟ توضیح: این داستان تا حدودی از یک خاطره واقعی گرفته شده است ولی حدود 80 درصد آن ساخته و پرداخته ذهن می باشد. الان وقتشه بچه ها…..! پدر آمد و خبر اسباب کشی را به ما داد و گفت: بالاخره گرفتمش. مادر نالید: نه…..! داستان از این قرار بود که پدرم در کارخانه لبنیات در حاشیه شهر کار می کرد و مدت ها بود از هزینه زیاد رفت
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یه داستان ترسناک. هشدار. اگه شب یا نصف شبِ نخونش

سلام سلام و بی نهایت سلام دوستان گل گوش کنی ببخشید که این پست رو میان خاطراتم به سفر میدم این متن رو خیلی وقته گرفتم اما فرصت نشد بدم خدمتتون من این داستان رو در یکی از سایتهایی که داشتم وب گردی میکردم پیدا کردم خیلی ترسناکه خودم خوندم یکم ترسیدم در ترس من سهیم باشید بگم که این خاطره مال من نیست ها من اگه جای این بدبخت بودم تا حالا هفت تا کفن پوسونده بودم خخخخ در ضمن اگه جواب نظرات رو دیر دادم ببخشید خب اینم داستان که یکم طولانیه. از کودکی علاقه شدیدی به دیدن مناطق جن زده داشتم از وقتی که فارق التحصیل