خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
آشپزی

دانلود آشپزی صوتی قسمت سی و هشتم و طرز تهیه ی آش دوغ با کوفته ریزه

با سلام خدمت کدبانوها و کدآقاهای محترم. ضمن آرزوی قبولی تاعات و عباداتتون به درگاه حق امیدوارم حالتون خوب باشه و ایام روزه داری رو به آسونی و همراه با معنویت سپری کنید. بر طبق قرار در پست قبلی که گفتم پستهای آشپزی رو دو بار در ماه و در اول و وسط هر ماه منتشر خواهم کرد بنده باید فردا پست آشپزی رو بذارم ولی چون فایلهای محله فردا در حال انتقالِ و من فایلهای قسمت سی و هشتم رو آپلود کردم ترجیح دادم پست آشپزی رو امروز منتشر کنم تا دوباره لازم نباشه فایل این قسمت رو آپلود کنم. در این پست ابتدا طرز تهیه ی آش
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دردسر های من و معشوق های بی‌جنسیتم

امروز یک عالمه حرف های جور‌وا‌جور هست که باید بزنم. حرف هایی که اگر من نزنمشان، آنها من را خواهند زد. اول کاری که از رسم صبح های جمعه ام عقب ماندم. هر صبح جمعه، با خلوص نیت و دلی پاک، آکنده از مهر و محبت دو خواستنی خوش‌قلب، از خواب بیدار می‌شدم تا نزدشان بروم و شوق وصالشان امانم نمیداد. ای کاش هر روز، جمعه بود تا میتوانستم برای دیدارشان به شتاب، از حدود 87 پله پایین بروم و آن‌ها را که به قول غربی‌ها بسیار هات هستند در بغل بگیرم و با تمام وجود بگویم که دوستشان دارم. بله. این دو که احتمالا دیگر باید هویتشان را
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

من و شما و تهران و گوشکن و سفر

درود به همگی! عده ی کمی که خیلی خوشحال شده بودید گوشکن تعطیل شده، به خوشحالی‌تون ادامه بدید که میگند خنده و شادی بر هر درد بی‌درمان دواست و خوب شما که از تعطیلی ی سایت خوب خوشحالید حتما ی درد بی‌درمونی دارید. مطمئنم با شادی کردن برای تعطیلی سایت، این درد بی‌درمان شما هم خوب میشه. قول میدم. ستاد حمایت از بیماری های مجازی خاص… خخخ و اما شمایی که جزو گروه اکثریت هستید که چراغ روشن یا چراغ خاموش، منتظر برگشتن سایت بودید، باید بگم شما هم میتونستید فرض کنید گوشکن واسه همیشه، تعطیل شده. اینطوری، وقتی برگشت، سورپریز میشدید. نه مگه؟ احساس می‌کنم هرچی اینجا بیشتر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

هرکی خوابه، قسطش آبه

راستش نمیدونم از کجا شروع کنم. هنوز جواب کامنتای پست قبلیمو ندادم دارم این یکی رو مینویسم. انگاری که این کرم نوشتن توی من جدیدا به جنبو جوش افتاده باشه. به هر حال که امروز طبق همون عادت بد همیشگی هرچی تلاش کردم صبح زود، بختک یا ارباب سرزمین خواب از روم پاشه نشد که نشد. هیچی دیگه، مث منگل ها ساعت نهو ده بود که زدم به قلب بیداری اما چه فایده! چه فایده که با موهایی چربالو و ژولیده‌تر از همیشه و چشمهایی پف کرده تر از پفک و لب هایی به باد کردگی ی بالش رفتم نونوایی سنگکی نون داغ خریدم ولی دادا حلیمی تمام آش