دستهها
روز دانشجو مبارک…
وااااااااااای که چه سرده هوا… امروز بسکی سرد و گرم شدیم… ترک خوردیم…خخخخخ… یه سر رفتم دانشگاه صبح… دیدم رو در و دیوار زدن روز دانشجو مبارک… کلی خاطره برام زنده شد… شیطنتامون، استرسهای شب امتحان و ژوژمانامون… کنفرانسا و مقاله هامون و سلف و ناهارای دسته جمعی، گردشا و اذیت کردنای استادا… حسابی فکری بودم امروز… اومدم زنگیدم به مدیریت که مدیر خان شما بیا و واسه روز دانشجو یه پست بذار و منم یکی از نوشته هامو میفرستم واست لینکش کن که مدیر یه پای مرغش افتاد و وایساد رو همون یه دونه پاش و گف: یا خودت پستشا میزنی یا زنگ میزنم به خانوم کاظمیان… این