خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بدترین و بهترین خاطره من از اولین سفرم با همسرم

سلام دوستان خوبین امیدوارم که عالی باشین بریم سر اصل مطلب یکی چایی بیاره چون من قرار هست دهنم خشکیده بشه و شما قرار هست گوشاتون سوت بکشه من به اتفاق همسرم و مادر و پدرش به مشهد رفتیم این اولین سفر من با همسرم بود از راه نیشابور عازم شدیم مادر و پدر شوهرمو رسوندیم یک امام زاده ای که خیام هم همونجا بود من و همسرم رفتیم به آرامگاه عطار اونجا من و همسرم سوار شتر شدیم وااااای نمیتونم بگم که چقدر ترسیده بودم همسرم هم ترسیده بود من که خواهش میکردمو میگفتم آقا به این شتر بگو بایسته اما شوهرم برای دل گرمی من میگفت نترس