خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دوباره ما، دوباره گوش کن!

بچه ها؟ خبر خوش! خیلی ها برای رخ دادن یه اتفاق منحصر به فرد توی این چند ماه پا پیش گذاشتند. واقعا از همگیشون ممنون. اما آخرین بار، خانم کاظمیان و ساناز امیدی بودند که برای رقم خوردن یه اتفاق منحصر به فرد، تمام تلاششون رو کردند. نهایتا چند روز پیش ما با دوستامون توی یه دور همی سه روزه نزدیکای تهران، اتفاقاتی رو رقم زدیم که حتی تصورش هم شما رو به وجد میاره. نمونه ای از پادکستش رو پایین همین پست میذارم تا شمام گوش بدید، شمام مثل ما، با ما، بخندید، تا همگی خوش باشیم و متحد! خوب یادمه مادرم خدا بیامرز همیشه می گفت: “برادران
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت 4 دی 93 خوشی کردن های چرک من!

خوب که بهش فکر میکنم، میبینم من چه قدر ازش کار میکشم. درسته مث صابونه و از اونم بدتره و زود زود تموم میشه ولی تا هست، خیلی خوب کارشو انجام میده. اگه دانشمند ها میتونستند ی جوری ارتقاش بدند که هنگ نکنه و از عهده ی ایجاد سلامتی، امنیت، آرامش و محبت هم بر بیاد دیگه کولاک میشد. به هر حال، هرچی باشه و هرکی باشه، خیلی خوبه. لذتبخشه. با ی تلفن، غذات مییاد سر میزی که نشستی داری کار میکنی. با ی تلفن، یکی برات ی کارت هدیه میخره میاره که بتونی امشب کادوش بدی و خودت نخواهی توی خیابون ها و بانک ها با چشای کورت
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از هوس تا پیتزا. فقط یک گام هست. یک نفس

وقتی قرار شد من به دنیا بیایم کسی آره هیچ کس حتا سر نوشت از من نپرسید که عزیز تو چی دوست داری. وقتی قرار شد پدر و مادری برای من انتخاب شوند هیچ کس نپرسید کدام پدر و مادر را می خواهی. دوست داری کجا به دنیا بیایی. می خواهی فرزند چندم باشی. دوست داری چه ژنهایی را به ارث ببری. دوست داری. دوست داری. دوست داری. حتا تومور مغزی تو دو سالگی از من نپرسید آیا دوست داری که من تمام عصبهای تو را له کنم تا تا آخر عمرت اصیر چشمهایت باشی. نه حتا اون هم نپرسید. وقتی مامانم برایم تعریف می کند که پدر بزرگی