خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تبریکی تلخ یا تسلیتی دردناک؟ یا شاید هم، …

سلام. بغض دارم اما نه از جنس بغض های معمولی. حسی غریب گلویم را فشار می دهد. من هم خالی می شوم از شادی. وقتی می بینم جای لبخند روی لبت را، گرد نامرد غم می گیرد. بیزار می شوم از رنگ ها؛ وقتی که می بینم رخت دامادیت را در می آوری و رخت سیاه ماتم می پوشی. متنفر می شوم از اشک؛ وقتی جای اشک شوق ورود به خانه بختت را، اشک سرد و بیروح ماتم از دست دادن مادر عزیزت می گیرد. فرار می کنم از واژه تبریک؛ وقتی می بینم تسلیت می خواهد جایش را بگیرد. محمدعلی جان. الان که دارم این پست را می