خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بنام پدر

سلام ای زیباترین گل زندگیم. سلام استوارترین تکیهگاهم در سختیها و نا ملایمتی های زندگیم. سلام به تو که هیچ گرمایی نمیتونه جای گرمی دستها و آغوشتو بگیره. درسته که من سالهای زیادی از کودکیم میگزره و دیگه اون روزها بر نمیگردن تا من بتونم چهره تو و رنج چشماتو ببینم اما از زمانی که بیناییمو از دست دادم حواس دیگه بکمکم اومدن تا تو رو با تموم وجودم حس کنم. گرمی دستاتو آغوش پرمهر و قدمهای استوار و مهربانیهاتو وقتی با من صحبت میکنی الآن زمانی رسیده که تو دلت میخواسته ثمره تلاشها و مراقبت ها و سختیهایی که برای من کشیدی را ببینی. من یادم نرفته که