خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

باز هم نوشتم

سلام دوستان عزیز یه نوشته کوتاه نوشتم شاید تلخه و کوتاه ولی نوشتم اگه دوست ندارین فرکانس  منفی بگیرین و همش دنبال افراد مثبت هستین نخونین ولی اگه می خوایید حس من رو درک کنید بخونید لطفا اگه خواستین نظر ندین ولی …   آخ که دلم یه سوز سنگینی رو تجربه می کنه و رگبار باران بر اون سیلی میزنه. گویی یه کوه بزرگی جلویی نور خورشید رو از من گرفته اما نه سایه هم نیست انگار یکی خورشید رو دزدیده آره ببین تاریکی مطلقه نکنه ماه رو هم دزدیدن اما نه انگار خدا آره مهربانترین کس تصمیم گرفته دیگه نور خورشید و ماه از زندگیم خارج بشه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دل نوشته ای کوتاه از خودم

به نام خدا دوستان یه دل نوشته نوشته بودم گفتم با  شما به اشتراک بذارم البته لطفا برداشت منفی نکنید ها کمی دلم گرفته بود همین و نوشتم بریم سراغ نوشته … ای جان تو تنها دارایی منی ولی دیگر نمی خواهمت آزادی برو . برو و دیگر در این تن تو را نیاز نیست. برو که دیگر مرا طاقت داشتنت نیست . برو که سنگینی قدمهایت از من دور شود برو و جسم مرا به بودنت نیاز نیست و جسمم به آرامشی در سینه قبرستان می اندیشد آری ای جانان این جان از من بستان که دیگر مرا هیچ سود در آن نیست می خواهم در اقیانوس آسمان