هه اوایل که مستقل شده بودم، فکر می کردم زندگی یعنی اینکه بری بشینی توی ی خونه واسه خودت حال کنی ولی بعدش دیدم نع. اینطوری ها یا شایدم اونطوری هام که من فکر می کردم نبوده و نخواهد هم بود. نشستم سر انگشتی وسایلی که باید می خریدم رو واسه خودم لیست کردم و جلوی هر وسیله نوشتم که آیا اون رو خریدم و در خونه ی من موجود هست یا نیست. فعلا 13 قلم جنس هست که من باید بخرم و 33 قلم هم خریدم که روی هم رفته میشه 46 قلم جنس. این بحث رو اینجا مطرح کردم که هم ی کمکی از با تجربه ها
Tag: روزمره
درود خوب دوس دارم از همه چی و همه جا بنویسم. چیه مگه؟! میخوام خودمو رو کنم. چیه مگه؟ نگا داره؟! این کاری که اینجا میکنم شاید بشه اسمشو گذاشت طوفان ذهنی از نوع کشلقمه. یعنی طوفانی که علیرغم اینکه باید کوتاه باشه، بلنده! اولش بریم تو کار آمار شب روشن که معلوم نیست چطوری اینقدر زیاد نشون میده. بالاخره آدمه دیگه. کنجکاو میشه. منم گاهی عادت دارم ی کمی بلند بلند فکر میکنم. یکی از فکرامم اینه که چطوری اینقدر آمار سایتشون زده بالا. نه که بحث حسادت باشه ها، میدونید کمترین چیزی که من اصن بهش اهمیت نمیدم همین آماره. تا جایی که آمارگیر اصلی محله که