خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
سینمایی ایرانی

سینمایی میم مثل مادر

سلامی به وسعت یک آغاز به صاحب دل‌های دریایی تمامی آشنایان محله نابینایان. امید که حال دلتون بهترین احوال باشه! خب امروز خارج از برنامه و نظم سینما‌محله اینجاییم تا ضمن تبریک روز مادر به تمامی مادران عزیز، یک پست سینمایی-مناسبتی‌رو به مناسبت این روز بزرگ به شما عزیزان هدیه کنیم. فیلم سینمایی «میم مثل مادر»، اثریه که برای این روز و به همت بچه‌های سینما‌محله توضیح دار شده و آماده ارائه به عزیزان طرفدار فیلم و سریال‌های توضیح دار محله نابینایانه. به امید رضایت خاطر شما! فیلم سینمایی «میم مثل مادر»، به کارگردانی رسول ملاقلی پور، در ژانر خانوادگی-اجتماعی، محصول سال 1385 کشور خودمونه. این فیلم مانند باقی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یازدهمین پادکست روی موج دریا با یک سورپرایز برای روز مادر

سلااااام به همه ی شما دوستان خوب هم محله ای الل خصوص بانوان محله. در خدمتتون هستم با یازدهمین پادکست روی موج دریا به مناسبت روز مادر و روز زن یه کم دیر شد. اما اشکال نداره. به قول یکی از دوستان خوبم این روزا دیگه مناسبت ها هفته ای شده هفته زن یا هر هفته ای دیگه فکر کنم واسه ما این کارو کردن که کارمون راحت تر باشه خخخ. حالا بگذریم. بریم سر اصل مطلب و این که شما توی این برنامه همراه خواهید بود با یک شعر خوانی به مناسبت روز مادر و دوتا گزارش به همین مناسبت و آقای مردم و یک سورپرایز که سورپرایزو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

فرشته ی بی ادعا روزت مبارک

صدایی لطیف به گوش میرسد لالا لالایی این نوای مادر است همان موجودی که شب تا صبح کنارم بیدار میماند تا من آرام بخوابم همان صدایی که هنوز هم در خاطرم مانده و گاهی دلم میخواهد لالاییت را دوباره بشنوم. میگویند بهشت زیر پای توست اما من میگویم حتی بهشت هم برای زیر پای تو کم است.این تو بودی که راه رفتن را یادم دادی دستم را گرفتی تا زمین نخورم حرف زدن را یادم دادی تو بهترین هدیه ی خدا برای من هستی من از تو نفس میگیرم هر روزی که میگذرد این وجود توست که باعث میشود من جانی تازه بگیرم تا همیشه سایه ام باش بانوی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تولد، جشن روز مادر، جشنواره ی پژواک، همه و همه در قهوه خانه ی دوازدهم

درود به همه ی شما هم محله ای های باحال و توپ و بینظیر. حال و احوالتون چطوره؟ امیدوارم هرجا هستید توپ، سرحال، شاد، با انرژی و کلی چیزای خوب دیگه باشید. بالاخره طلسم باطل شد و من تونستم قهوه خونه ی دوازدهم رو بزنم. یه قهوه خونه ی خیلی متفاوت در یک فضای متفاوت. تا حالا ساحل جنگلی دیدید؟ یعنی یه جا که دریا باشه، به جای ساحل شنی، یه جنگل انبوه پر از درخت و پرنده باشه. چی؟ همچین جایی رو نداریم؟ کی گفته همچین چیزی رو؟ داریم خوبشم داریم. حالا سوار اتوبوس بشید تا با هم بریم بهتون نشون بدم. . . . . . .
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مادرم دوستت دارم مادرم این پست تقدیم به تو

به نام خدا سلام تقدیم به او که چون خورشید بیدریغ روحمان را پرورش داد و تمام عمرش را صرف ما کرد. چون باران با سخاوت از عشق سیرابمان کرد، و چون کوه سر بلند در غمها تنهایمان نگذاشت. تقدیم به او که زحماتش جبران ناپذیر، مهربانیش ستودنی، انسانیتش ماندنیست. تقدیم به او که  شایسته ی عشق ورزیدن است. بایسته ی احترام، شایان تمجید. او که در محبتش به بار نشستیم، در صداقتش رشد کردیم، در شرافتش شکوفا شدیم [مادر] …………………………. ……………………………………………………. مادر ای پرواز نرم قاصدک مادر ای معنای عشق شاپرک ای تمام ناله هایت بی صدا مادر ای زیباترین شعر خدا روزت مبارک …………………………. ……………………………………………………. مادر تنها کسیه که
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تقدیم به فرشته زندگیم

سلام هم محله ای ها چطورید؟ خوبید؟ من سال  84 یه  متن واسه  مادرم نوشتم امروز مادرم اون متنو نیاز داشت و ازم خواست که پیداش کنم منم  پیداش کردم همینطور که داشتم میخوندمش گفتم بد نیست به مناسبت روز مادر که توی هفته دیگست اینجا هم بذارمش من اونموقع  10 ساله بودم تقدیم به فرشته زندگیم ای هدیه آسمانی, ای روشنایی دل من, آرام تر از آب, سبز تر از برگ, ای مهربان مادر و تو ای گل همیشه ماندنی دوستت دارم ای ترانه سبز بهارم, می بویمت میبوسمت ای گل آفتاب,. مهربانی دست هایت را, نگرانی نگاهت را, پاکی قلبت را ای گل همیشه ماندنی دوست دارم.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

هدیه ای برای تمام مادر ها!

با نگاهی آرام و صدایی سرشار از مهر کودکش را برداشت تا به همراهی او فردا را بشکافد که شکفتن ها آغاز شوند. دست هایش مغرور دلش اما می لرزید که فردا شاید شرم تکرار همین امروز است. روز آغازین در خاطره اش هک شده بود. جامی از شهد نبودن در شاهرگش ریخته بودند ولی او نمی خواست بمیرد هر روز. اشک تبدارش آرام فرو می غلتید از سراشیب نگاهش تا فریاد زمان. روزی اما آموخت روزی اما دانست عاقبت او فهمید زخم اندیشه ثمر خواهد داد. گرگ اندوه به شبزهر قوانین طبیعت لب خواهد زد و شبی خستگی شهر فرو خواهد ریخت. روز آن جشن بزرگ او به