خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

خاطرات عجیب عدسی!

ضمن درود فراوان و عرض ادب! خب دوستان عزیز من پس از مدتی طولانی دوباره اومدم با تعریف چند خاطره و یه سؤال عجیب و غریب! راستی دوستان عزیز وقتی یه نابینا تصادف می کنه یا با وسیله ای زمین می خوره چگونه می تونه تعادل خودشو حفظ کنه تا کمتر آسیب ببینه! مثلا وقتی یه نابینا داره از روی نردبون پرتاب میشه باید چیکار کنه یا آیا می تونه کاری بکنه تا کمتر آسیب ببینه خخخ! خب اگه نابینایی ترک موتوری سوار باشه و تصادف کنه یا سر بخوره نابینا باید چیکار کنه تا کمتر آسیب ببینه! حالا اگه نابینایی مانند من دوچرخه دو نفره داشته باشه و
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

درد و دلهای امروز من!

سلام. نمیدانم الآن کجای این کره ی خاکی هستی، اصلا نمیدانم هرگز این نوشته را خواهی خواند یا نه. فقط امروز بعد از سالها، عجیب دلتنگت شدم و خواستم ساده و خودمانیتر از همیشه با تو حرف بزنم. آری! تو! تویی که شاید حتی نامی هم از من در خاطرت نباشد، اما تو همیشه با من بودی، درونم بودی. اگر بخواهم از سالهای بی تو بگویم که چگونه گذشت، بغضم را فرو میخورم، آه حسرتی میکشم و فقط میگویم… گذشت… میدانی؟ من در طول این سالها، طبق گفته ی تو، هر روز بزرگتر و پخته تر شدم. اما هرچه پخته تر شدم، بیشتر جای خالی ات را در لا