خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

پستوی خاطرات (۱): پنج‌شنبه شیرین، پنج‌شنبه تلخ

بسم الله الرحمن الرحیم و سلام!   یکی از بهترین دوستان دوران دانشجوییم در مقطع کارشناسی پارسال ازدواج کرد. اول ما می‌ خواستیم دعوتشون کنیم که به دلیل درگیری دوستم با کنکور دکتری که سرانجامم به قبولیش منجر نشد، و بعدشم تعطیلات نوروزی، این دعوت به تعویق افتاد تا اردیبهشت امسال که برای شام به خونه ما اومدند. شبی که خوش گذشت و مثل همه در کنار دوستان بودن خوب و به یادموندنی بود. بعدم که ماه رمضان و ایام تابستون، تا این‌که پنج‌شنبه هفته قبلم اونا ما رو دعوت کردند. یه مهمونی دوستانه به صرف ناهار، استراحت بعدازظهر  و دورهمی عصر.   شب قبلش مهمون داشتیم و شستن
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش پنجم

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش چهارم

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش سوم

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش دوم

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش اول

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مهارت هائی واقعی برای زندگی بهتر قسمت نهم

این دوازده جمله را حتماً بخوانید از من یادگاری تقدیم به شما هم محله ای های گرامی یادت باشه تا خودت نخوای هیـچ کس نمیتونه زندگیتو خراب کنه? ??? ?_یادت باشه که آرامش رو باید تو وجود خودت پیدا کنی? ??? ?_یادت باشه خدا همیشه مواظبته? ??? ?_یادت باشه همیشه ته قلبت یه جایی برای بخشیدن آدما بگذاری …. ??? ?_منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش …اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند? ??? ?_زبان استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند مراقب حرفهایمان باشیم . ??? ?_گاهی در حذف شدن کسی از زندگیتان حکمتی نهفته است .اینقدر اصرار
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مهارت هایی واقعی برای زندگی بهتر, قسمت دوم

بسیارى از مردان ایرانی زن فقیر هستند و بسیاری از زنان شوهرفقیر. بسیاری از مادران ایرانی دخترانشان را برای خانه داری تربیت میکنند نه برای یار و همسر شدن. این مادران غافلند از اینکه دامادشان اول همدل و همسر میخواهد نه آشپز، غذا را میتوان از بیرون خرید ولی دلدار را نه. یا پسرانشان را جوری تربیت میکنند که عاقبتش شوهرفقیری عروسشان است، ماشین دارد، خانه دارد، طلا میخرد ولی همدم نیست، شانه ای برای گریه کردن نیست. همسری که چند نوع قندان در جهیزیه اش است و همه همیشه شسته و مرتب هستند و پر از قند ولی یک چای دم عصر با همسرش نمیخورد، قطعا طرف مقابلش