دلم یک کلبه می خواهد درون جنگل پاییز به دور از رنگ آدم ها، من و آواز توکاها من و یک رود من و یک کلبه ی پر دود من و چای و ،کتاب حافظ و خیام به دور از ننگ،به دور از نام، چه غوغایی،چه بلوایی، بسان برگ که از شاخه جدا گردد درون من پر از شورش،پر از فریاد درون جنگل پاییز دلم یک کلبه می خواهد سلاااااام. هواااای تهرون بارونیه . و رععععد خیلی خوشحال . البته الان سه شنبس ولی امیدوارم نقشه های هوایی درست بگه و الان هوا بارونی باشه . بچه ها می خواستم بگم که وقتی باروون میاد من عجیب شادم. و
Tag: شب نشینی محله
سلام به همه ی دوستای خوبم دوستان پشت پرده و جلوی پرده یه زمانی شب نشینی های شما را پشت پرده می خوندم و چقدر از جمع دوستی شما لذت میبردم.فکرشم نمی کردم یه روز بخوام پست شب نشینی بزنم. اول این دکلمه را که شعرش از فاضل نظری هست با صدای خودم تقدیم همه ی شما میکنم و برای دوستیهامون آرزوهای خوب خوب میکنم. دانلود غزل فاضل نظری خب حالا موضوع شب نشینی همونطور که توی عنوان دیدید حریم خصوصی نابینایان هست. از نظر شما من به عنوان بینا باید حریم خاصی را توی روابطم با شما نگه دارم؟ چه سوالهایی را میتونم ازتون بپرسم و چه سوالهایی
درود. چه طورید بچه ها؟ چون خیلی متن پستهای شب نشینی خونده نمیشه، صااااف میرم سراغ موضوع. فرض کنید شما بین دو نفر برای آیندتون حق انتخاب دارید. یکی از این دو نفر شرایط چندان مناسبی از جهات مختلف نداره و شما میدونید که اگر انتخابش کنید با مشکلات زیادی مواجه خواهید شد. ولی با وجود تمام کم و کاستیهایی که اون شخص داره شما دوسش دارید و بهش علاقه مند شدید. نفر دوم کسیه که شرایط خیلی خوبی داره و شما میدونید که اگر انتخابش کنید زندگی راحت و بیمشکلی دارید ولی احساس خاصی به این شخص ندارید و هیچ علاقه ای بهش احساس نمیکنید. حالا شما بگید
هاهاههاهاهااا.. آخه منو چه به پست شب نشینی زدن؟ دوره آخرالزمون شدس… خداااااا.. دیگه وقتشس ظهور کونی… هی بچا آدما تو شب نشینی چیکار میکونن؟ ما شب نشینیامون اینطوریه که میریم خونه یکی.. بعد اون یکی تلویزیونشو روشن میکونه.. بعد همه میشینیم یه سریال آبکی میبینیم… بعدم وخمیسیم میایم خونه هامون… حرفم نیمیزنیم باهم… فقط گاهی وقتا یه شَبَح رد میشه و چایی و میوه و خوردنی میذاره جلومون… خو تو دنیای مجازی که تیلویزیون نداریم… پس چی روشن کونم برادون؟ موضوع از کوجا بجورم شومام دلدون خوشه… پذیرایی ام نداریم، هر کی یه لقمه نون پنیر بذاره تو کیفش بیاره… برا منم بیارین هر چی واس خوددون میارین…
سللللللللللللااااااااااااااام به همه دوستان محله نابینایان خوبید؟ خوشید؟ چه خبرا؟ من رضا وزینی میزبان شما در شب نشینی چهاردهم محله هستم از اون جایی که متن این پست ها زیاد خوانده نمیشه زیاد طولانیش نمیکنم اون پایین منتظر شما هستم من هم فعلا میرم تا پایین ببینمتون بای
درود بر شما دوستان عزیز. امیدوارم حالتون خوب باشه. بعد از حدوداً چهل روز، سری جدید شب نشینیها رو قراره که آغاز کنیم. همونطور که توی پست نظرسنجی هم نوشتم، قرار هست که شب نشینیها از این به بعد روزهای یکشنبه از ساعت نُه تا یازده شب و پنجشنبه ساعت نُه تا یک شب برگزار بشه. تغییر خاصی هم در قواعد شب نشینی ایجاد نشد، به جز این که قراره همه با هم باشیم و کمی مراعات یواشترها رو هم بکنیم تا همه بتونن استفاده ی کافی رو از شب نشینی ببرن و به هممون خوش بگذره. سیستم جدید کامنتها هم باعث میشه که راحتتر بتونید کامنتها رو بخونید
درود بر شما دوستان عزیز. امیدوارم حالتون خوب باشه. بالاخره تسلیم شدم خخخ. از امشب شب نشینی ششم محله شروع میشه. همون طور که میدونید، شب نشینیها ساعت نُه شروع میشه و ساعت یازده شب تموم میشه. البته شبهایی که فرداش تعطیله تا ساعت یک شب ادامه میدیم. اما موضوع امشب شب نشینی. امشب بیایید در مورد نه گفتن حرف بزنیم. شما چه قدر جرأت نه گفتن دارید؟ اگر واقعاً نتونید کاری رو انجام بدید، تو دوراهی نه گفتن و رودربایستی کدومو انتخاب میکنید؟ مهمتر از همه این که اگر خاطره ی جالبی از نه نگفتن در مقابل درخواستی که براتون دردسر بوده و روتون نشده نه بگید دارید
شلا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،می،که، خوبید بچه ها ؟ من یه مدت نبودم، سرم خیلی شلوغ پلوغ شده بود، کلاً خیییلی همه چی قاطی پاتی شده بود که، اصلاً یه وضعی بود که، خخخی. خب از امشب، پست چهارم شب نشینی شروع میشه، قراره توش خوش خوشانمون بشه، شاد شادانمون بشه، قراره بگیم، بخندیم، خاطره تعریف کنیم و کلی چیز میز دیگه. قبلش لینک پست شب نشینی قبلی رو براتون میذارم که هر کس خواست بره کامنتای اون پست رو هم بخونه. اینم لینک پست شب نشینی سوم. خب دیگه، منم میرم که توی کامنتا بیام پیشتون، حساااااابی خوش بگذرونید، کلاً تووووپ توووپ باشید، هوووو ووووو ووووو ووووو ووووو وووو وووو، میسی میسی