خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

سلام عشق

از میان نگاه درخشان ستارگان قطرات باران وعده ی دیدار تو را بر شیشه ها تلنگر می زنند و هنوز مثل گذشته از لحظه ی رفتنت دلم می پاشد همچو یک بیابان بی آب و درخت که قطرات باران خیالی برای عبور از آن ندارند و امروز تمام کبوتران را وا داشته ای تا برای گرفتن دانه ای از دست تو به انتظار بنشینند و تو برای سبز شدن بهانه ای دستم دادی تا خانه ی دلم را برای قدم های تو روشن کنم و در لحظه ی دیدار با زبان شیرینت قلب خسته ی مرا صدا بزن تا سلام عشق را به تو تقدیم کنم
دسته‌ها
شعر و دکلمه

طلوعی پس از باران

امشب برایت می نویسم برای تو که با نگاه سرد و خاموشت مرا یاد ناگفته هایم می اندازی ناگفته هایی که در پس این راه و از لا به لای ناله ی باد در گلویم سنگینی می کرد و همچو برگ های زرد پاییزی ملال انگیز بودند اما اکنون در میان رقص زلف سیاهت و به یاد روز هایی که مرا در پی خود می کشیدی عقل خفته ی مرا بیدار می کنی تا بدانم امروز زیر این نم نم باران نیازی جز طلوع تو ندارم و این بار از صمیم وجود در طلب باوری از سوی توام تا همچو گذشته که شانه های با وفایت اشک های زار
دسته‌ها
شعر و دکلمه

در انتظار یک لبخند

در زیر باران پاییزی برای شکفتن جوانه ی اشعارم دلم را به تو می سپارم تا فانوس درونم را با واژه های گرم کلامت روشن کنی و با همه ی وجود دوست دارم که بدانی از آبشار نگاهت حال نیمه خاموشم که مست لب لعل توست دگرگون می شود و من همچو گذشته به امید تبسم تو که در پشت ابر پنهان است روزها را می شمارم تا طلوع لبخندت وجود مست مرا هشیار کند و قافیه های سرگردان اشعارم را پر فروغ کند و غزل های تازه ام در جستجوی صدای پای توست تا شعر و شب های جنونم به یغما روند و دل من برای آشتی با
دسته‌ها
شعر و دکلمه

آسمانِ بی تو

در میان سکوت نام آشنای شب یاد خاطرات پر مهر تو هوای دلم را تازه می کند و قصر کوچک دلم منتظر دستان توست تا کنار نهر زندگی شانه های خسته ی مرا نوازش کند و با یاد تو کبوتران عاشق راه زندگی را به هم نشان می دهند حتی ماهی ها در میان اشک و نیاز خویش جام لب تو را می نوشند و من آن طور که پرواز پرندگان را در آسمان می بینم با بال مژگانت به آغوش تو پرواز می کنم و چشمان سیاهت خیال مرا به رؤیای تو پیوند می زند تا عاشقانه شیدای تو باشم و در دل شب از نگاه ماه می
دسته‌ها
شعر و دکلمه

زندگی

زندگی باور من و توست که آرام آرام در پس این خفته ی دل می شود جست رهی از ماتم تاریکی ها به سوی قلب های منتظر تا بدان سو واژه های پر مهر زیستن را به سان بوی بهار شکوفا کرد و همه شب در شوق دیدار یار خاطرات خشکیده ی دل را به دست باد سپرد تا تاریکی دلها را به وسعت یک لبخند و همچو چشمه ی نور روشن کرد و در این سرمنزل عشق باید خواست که اینجا و آنجا در نسیم نفس دوست چراغ زندگی را هویدا کرد و کنار آوای مرغ زندگی دست هایت را به من بسپار تا در میان ابر تیره
دسته‌ها
شعر و دکلمه

نهال عاشقی

برای لحظه های با تو بودن دلم را هوایی می کنم تا وصال روی تو را از درونم حس کنم و به بهانه ی زندگی نهال عشقت را از وجودم آبیاری کنم و به سان مهری وفادار آن طور که خواهی مواظب عشقت خواهم ماند تا قدم های تو را کنار نهالم حس کنم و این نهال عاشقی را با همه ی وجود در مشامم می پرورانم تا همچو پروانه های عاشق که گرد گل های شقایق می گردند الفبای دوست داشتن را زمزمه کنم.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

پرواز تا زندگی

سلام دوستان امیدوارم که حالتون خوب باشه و هر جا که هستید شاد باشید. در این پست می خواهم یکی از دل نوشته های خودم که اخیرا گفته ام را برایتان بگذارم. امیدوارم که خوشتان بیاید. این روزا دلم گرفته حالم بس عجیب است می خواهم دل رو به دریا به زنم تا کمی حال پریشانم دگرگون شود این روزا درونم تیره است شبیه حسرت گل شبنم و همچو برگ های زرد پاییزی که روزی به ما نفس هدیه می دادند این روزا بی خبر از چشم های تو پنجره دلم بسته است و اینجا کنار ساحل از دوریت بغض کرده ام این روزا تو دفتر شعرم چشمای سیاه
دسته‌ها
شعر و دکلمه

رفیق بی کلک، مادر

سلام دوستان عزیزم امیدوارم که حالتان خوب باشد و سال جدید را هم به خوبی آغاز کرده باشید. در این پست می خواستم شعری از خودم با عنوان «رفیق بی کلک، مادر» را برایتان بگذارم. رفیق بی کلک، مادر زبانم عاجز است نای سخن ندارم برای تو که آغوشت آرامش دلهاست یه آغوش پر از لبخند و من بی حوصله از تبسم روزگار و خسته از احساسات کهنه تشنه ی یه احساس صادقانه ام و آن را در چشمان پر مهر تو می بینم که با من حرف می زند یه احساس پاک تو معنای عشق را یه جور دیگر می فهمی و گرمی دستانت آن گونه که موهایم