صمیمیترین سلامها به عزیزترینهای محله نابینایان! امید که لحظهلحظه عمرتون روشن از فروغ آرامش باشه! با برگ دوم از دفتر تنآوا در خدمتتون هستیم. ارتباط غیرکلامی موردیه که گاهی واقعا برای افراد دارای آسیب بینایی مشکلساز میشه و میتونه موانعی جدی در راه هماهنگی ما با اجتماع اطرافمون به وجود بیاره. پیش میاد که به خاطر عدم مهارت در این مدل ارتباط منظورمونرو برعکس به طرف مقابل تفهیم کنیم یا اصلا در توضیح اونچه میخواییم بگیم و اونچه لازمه از رفتارمون تعبیر بشه موفق نباشیم. امروزه بر کسی پوشیده نیست که زبان تنها راه تعامل نیست و اگر ما راههای ارتباطی جز کلامرو ندونیم از بسیاری موارد اجتماعی
Tag: شماره 2
دیشب، لحظه هایم سرشار از رویا، رویاهایم مالامال از آسمان، و آسمانم آکنده از عطرِ حضورِ تو بود! آشنای من! مهتاب! با تو مینگارم، برگ برگِ شبانه های نمناکم را، نهان در خلوتِ پناهدهندهی شب. پر میشوند، تمامِ پیچاپیچِ سطرهایم، از تراوشِ آبیِ امواج عطرآگینِ نور! و من، همچون ستاره ای خاموش، شناورم در هوای هوایت، مهتاب!. یکایکِ ثانیه های خاموشِ شبانگاه، چه سبکبال میگذرند، از لابلای لمسِ دیدگانِ بینگاهم! و سر انگشتانِ بیتابم، نوازشِ روشنای رویایم را، بر شکسته های لوحِ خاطرم، چه خوانا، ترسیم میکنند! مهتابِ من! اینجا، در آغوشِ رازآلودِ شب، من جهانی دارم! جهانی از جنسِ خیال، از جنسِ رویای بیداری، از جنسِ نور! جهانی
سلام به هم سفرهامون در سفر به جهان آزاد. امیدواریم همواره در اوج پویایی باشید. در گام اول سفر به جهان آزاد گفتیم که قراره با هم مرزها رو بشکنیم و پای اشتراک تجربیات افرادی در گوشه های دیگه ی جهان بنشینیم تا ببینیم اون ها برای گذشتن از موانع حاصل از ندیدن های خودشون و فرزندانشون از چه راه هایی رفتن. رفتیم و خوندیم و آموختیم. و حالا کمربندها رو ببندید که نوبت گامی دیگه و حرکتی دیگه و تجربه ای دیگه هست. بریم و ببینیم این بار سفرمون به کجاست و در چه قصه ای قراره سِیر کنیم! به امید فتح قله های آگاهی, به پیش! نسخه