خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بهاره از پوریا علیپور

درود به دوستان گرامی. سروده ای قدیمی که به نوعی مینی مثنوی محسوب میشود را در این مجال تقدیمتان میکنم. این قطعه را من حدوداً اواخر سال 92 سروده ام. امیدوارم مورد توجه خوانندگان گرامی قرار گیرد. در ابتدایِ جوانی شدم چه پیر و شکسته, به رویِ چهره ی من گَردِ آه و ناله نشسته. مَشاعِرَم شده مختل زبانِ من زده طاول, چرا که هر چه که گفتم دوباره گفتم از اول. نشسته ام به نظاره به عکسهایِ بهاره, در آسمانِ محبت شدم بدونِ ستاره. تمامِ دفترِ من را غبارِ غصه گرفته, شکسته او دلِ من را تمیز و شُسته و رُفته. و حال فکر و خیالش به جانِ