خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه یادداشت دیگه این دفعه حوالی دهم شهریور

کار هام زیادن و سرم شولوغ و وقتم کم. گاهی وقتا با خودم میگم ایول مجتبی. ایول که کار داری. پول داری. ایول که سرت شولوغه و از بیکاری نمی نالی. ولی گاهی ه میگم کاش مثل خیلی ها بیکار بودم و یه پولی هویجوری میومد تو زندگیم و از بیهودگی کردن لذت می بردم. بعدش میگم وای نع. اون موقع ممکن بود خسته بشم و بیشتر از الانم به پوچی برسم. نمیدونم. حرف غیر تکراریتری گیرم نیومد اینجا بزنم. دیگه هرچی توی این هفت سال به عنوان یه پست فرست نوشتم، تکراری شدن و تنوعشون رو از دست دادن. خیلی دنبال پول زیادم که قبل از طی شدن
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

ماشین کوکی نباشیم

چقدر دوست داشتن بی منت خوبه وقتی یکی رو نه از سر وظیفه بلکه از سر ذوق دوست دارم، یعنی ی هدف توی زندگی دارم. واسش وقت میذارم، بهش گوش میدم، خرجش می کنم، با هم تعامل داریم و ی حس دو طرفه ی خوب! حالا اونی که دوستش دارم میتونه ی آدم باشه، ی حیوان اهلی باشه یا حتی ی پرنده. همین که می دونم ی چیزی توی زندگی هست که دل من بهش خوش هست و شاید دل اونم به من خوش باشه، ی حس مفید بودن بهم دست میده. که این همه کار و کار و کار، این همه زحمت برای پیشرفت و پول درآوردن، الکی