خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

هیچوقت منو تنها نذار

  چند ساعتی بود که دنبالش میگشتم. ای کاش اصلا به حرفش گوش نمیدادم. دیگه خسته شده بودم. نزدیک به سه ساعت بود که کل خونه زیر و رو کرده بودم. اه اه خسته شدم. رفتم یه گوشه نشستم و زدم زیر گریه سرم رو گذاشتم رو زانوهام و شروع کردم به هِق هِق .  به ثانیه نکشید که یه دست رو شونه هام قرار گرفت به آرومی سرم رو بلند کردم و دیدم امید کوچولوم رو به روم ایستاده. وقتی دید دارم گریه میکنم با ناراحتی گفت :چرا داری گریه میکنی مریمی؟؟ بلندتر زدم زیر گریه و گفتم چقدر بهت گفتم من نمیتونم دنبالت بگردم و پیدات کنم. با
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

فقط یه سلام و احوالپرسی

بنام خدای مهربون. سلااااااام دوستان عزیز گوشکنی. خوب هستین؟ سلامتین؟ راستش من کار خاصی ندارم فقط چون دلم واسه همتون تنگ شده خواستم یه سلام علیکی باهاتون بکنم و برم. از شما دوستانی که نمیتونم توی پستهای مفیدتون کامنت بذارم معذرت میخوام چون این روزا چند ساعتی که میام سر کار درگیر تعویض پرونده های مددجویان هستیم و واقعا فرصت نمیکنم در همه پست ها کامنت بذارم. برای همه ی شما عزیزان آرزوی سلامتی و خوشی و شادی موفقیت میکنم. فقط یک جمله: بی دوست، باران هم بوی تشنگی میدهد…
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یک هم محله ایِ جدید به نامِ من!

سلااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممممممممممممم به همه ی گوشکنی های گلللللللل. خوبید؟ خوشید؟ خُب بثه دیگه خیلی احوال پرسی کردم. خخخخخخخ من تازه همین دیشب توی محله عضو شدم. اِی بابا خودِ تو معرفی کن دیگه! ااااااااااااااااااااااااااااااااااااا! باشه بابا نزن! خخخخخخخخخ. من کیانوشِ شاکری 13 ساله از مشهد هستم. من توی مدرسه ی امید نابینایان مشهد درس میخونم و در حال حاضر کلاس هفتم رو دارم تموم میکنم. من آدمی شوخطبع هستم. اینم معرفی. خخخخخخخخخخ خُب دیگه من برم بای بای ّی ّی ّی ّی ّی ّی ّی.