خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

داستان استقلال من

داستان استقلال من از کجا شروع شد؟ از همان روزهای نخست. از همان روزها که عاشق گِل بازی بودم. یکی از همان روزها بود که آن رهگذر به خانه ما آمد و مژده داد که میتوانم با وجود نابینایی، تحصیل کنم. حکایت استقلال من از همانجا آغاز شده بود. در همان نقطه بود که پدر و مادرم تصمیم گرفتند مرا از خود یا خود را از من جدا کنند تا من دنیای دیگری را تجربه کنم و به حال خود هم هیچ فکری نکردند دل بستند به آینده ای مبهم. به دور دستی که شاید بهتر از آن چه بود که حالا در انتظار من بود. به خاطر دوری
دسته‌ها
روانشناسی

آموزش والدین کودکان نابینا. جلسه سوم. چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر و مستقل داشته باشیم.

سلام گرم و صمیمی خدمت هم محله ای های گرامی و سلامی ویژه خدمت والدین مهربون و دوست داشتنی کودکان نابینا آغاز سال تحصیلی رو خدمتتون تبریک عرض می کنم و امیدوارم سالی پر از یادگیری ها و تجربه های مفید برای فرزندان گلتون و پیدا کردن نگاهی تازه و سرشار از امید به آینده ی اونها برای شما باشه. خب من فکر کردم چون در ابتدای سال تحصیلی جدید هستیم,مطلبی رو بنویسم که نقطه ی شروعی باشه برای اونهایی که ندانسته و یا به دلیل محبت زیادی بچه هاشون رو وابسته به خودشون تربیت کردند که این وابستگی در گذر زمان و با افزایش سن فرد گسترده شده