خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سفر

سلام دوستان گلم. حدود سه ماه پیش بالاخره بعد از یک سال دوندگی بهزیستی اصفهان با تقاضای من برای یاد گیری دوره قالیبافی موافقت کرد، اما ببینید چه درد سری کشیدم: وقتی دوستم بهم خبر داد که معاونت توانبخشی اصفهان با تقاضام موافقت کرده اولش باور نکردم چون یک سال میشد که با مسؤولین رایزنی کردم ولی نمیپذیرفتن من برای آموزش قالیبافی به اصفهان بیام به این علت که اصفهانی نبودم. تازه کلی هم سرزنش شنیدم که چرا قادر نیستید این دوره ها رو توی شهر خودتون برگزار کنید، حالا دوستم میگفت آماده سفر بشم! شنبه شب 29 مهر عازم اصفهان شدم، صبح که خسته و کوفته به مرکز
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

حال امروز من

در حال گوش کردن به آهنگی از شادمهر هستم با این متن: *** خیلیا دوس دارن شبیه تو باشن ببیننت از دور یا با تو تنها شن ای کاش وقتی چشاتو رو هم میذاری آهنگی باشم که تو خیلی دوس داری وقتی که بیداری آرومی انگاری وقتی خوابی پیرهن من روته مهم نیس چی میگن راجع به تو با من دوست دارم به خودم مربوطه نه خودم نه خدا کی میدونه کجا تو رو از تو میخوام با تموم وجودم از صدا از سکوت تو شب برهوت دنیا داغون شد باز حواسم به تو بود وقتی که بیداری آرومی انگاری وقتی خوابی پیرهن من روته مهم نیس چی میگن