سلامٌ علیکم و رحمت الله،!! امروز میخوام اشکتون رو در بیااارم، سریع میرم سر اصل مطلب، فقط قول بدین هم دردی کنید، آهای خواهر داراااا! برادر دارااا،! آهای اوناییی که خواهر برادراتون دم بخخختن!، آی اونایی که برادراتون رفتن خواستگاری بعد فهمیدن خواهر برادر معلول داره بهش زن ندادن، آهای اونایی که خواستگار واسه خواهرتون اومده بعد فهمیده تو خونه معلول دارن بدون انجام آزمایش ژنتیک یا بدون آگاهی از وضعیت معلول و نوع معلولیت وصلتی صورت نگرفته، باید بگم خود خوری بسه، دیگه بسه دیگه بسه،! من و احتمالا عده ای دیگه با شما هم دردیم، این دستمالها رو یکی پخش کنه، اینقدر فین فین نکنید، هاهاهاا. دیگه
Tag: معلولیت محدودیت است
وقتی میگویی «معلول» گمانت بر آن است که کسی است روی یک تشک مواج، یا نشسته بر یک ویلچیر، یا با عصایی سفید در دست یا نهایت کسی است با ظاهری عادی که ساکت به دهان تو چشم دوخته تا از میان حرکت دو لبهایت چیزی درک کند. اگر آنچه را که تو معلول میپنداری در نظر بگیریم و تنها با یک تصور ساده نقص ظاهری او را از ذهنمان پاک کنیم، میبینیم که به سادگی او از روی ویلچیر بلند میشود، بدون نیاز به عصای سفید راه میرود و همانند دیگر افراد جامعه با تو سخن میگوید، آنوقت تو دیگر نمیتوانی میان او با دیگر افراد جامعه تفاوتی