خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

من و نون‌وایی یهویی،!! خاطره ای متفاوت،!

سلااامی به داغی و تازگی نونی که من دیروز خریدم، خخخ، ایم مدلشو ندیده بودم که تجربش کردم، یکی بود یکی نبود، یه دختری بود که نابینا بود، یه روز که اون دختر خانم گلللل از خونشون رفته بود بیرون، تا کاراشو انجام بده، نزدیک ظهر، یه دفعه حس کرد که دل مالش گرفتس, نه اییینجوور نه اونجوور، جوری بدجوری!! وقتی میخواست از اتوبوس پیاده بشه که بره سراغ کارهای بعدیش، تصمیم گرفت که بره مغازه، خلاصه رفتو رفتو رفتت تا رسید به یه دکاان بزرگگ، یه الوییه خرید، کاکائو خرید، آدامس خرید، رانی هلو خریید، براتون بگم که اون رانی خیلی خنک و خوشمزه بود، یه دفعه فهمید