خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

نامه به خود چهارده ساله

اوایل صبح بود که متوجه شدم در آن اتاق پذیرایی قدیمی و رو به روی آن اُرگ کوچک نشسته ام. فهمیدم به سالها قبل برگشته ام. رها از تمام ناراحتی ها و درگیری ها و قید و بند های دست و پا گیر الانم. خودم هستم اما خود چهارده ساله. او هم هست. خودش است. اما نه خود الانش. خود بچگی هایش. به او میگویم: برام ی آهنگ بزن. او میگوید: من که بلد نیستم. میگویم: همین طور الکی ی چیزی بزن مثل همیشه که میزنی. چند کلید را فشار میدهد. من هم یک آهنگ ساده میزنم چون هنوز چیز زیادی از موسیقی نمیدانم. هر دو از ته دل