خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 63. درباره درون‌گرایی معلولین و خطاهای آموزش مهارتهای اجتماعی

سلامی سبز در این روزهای برف‌گرفته به دوستان و دوستداران محله نابینایان! امید که دل‌هاتون گرم، لب‌هاتون خندان، دست‌هاتون توانا و گام‌هاتون استوار باشن! در شصت و سومین سفر محله به جهان آزاد می‌خواییم به بررسی موضوعی بپردازیم که شاید دغدغه بسیاری از والدین و مربیان کودکان دارای معلولیته. حتما دیدیم یا شنیدیم که گاهی والدین از میل کودکان معلولشون به انزوا و تنها موندن، تنها بازی کردن و سپری کردن اوقاتشون در خلوت خودشون اظهار نگرانی کردن. اما این موضوع واقعا چقدر جای نگرانی داره؟ آیا واقعا این امر نشانه خطر برای این کودکانه و ممکنه سبب زیان‌های جبران‌ناپذیر در بزرگسالیشون بشه؟ آیا والدین، مربیان و اطرافیان این
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

احمد حیدری، از طرف خودم، خودمون، و از طرف تمام محله نابینایان بهت تسلیت میگم

سلام به هم محلی های با معرفت محله خودمون! از خدا واسه همگیتون آرامش دل طلب دارم. بچه ها نمیدونم چه هوایی داره اینجا که هر زمان خیلی شاد باشم میام اینجا و هر زمان هم که خیلی درد دارم باز هم به خودم که میام میبینم اینجام. مقدمه نچینم. امروز درد دارم. دردی از جنس غم یک هم محلی خوب که همه جا با خنده های صمیمیش همراه من و بقیه محله بود و امروز اثری از خنده هاش نیست. احمد حیدری رو همگی میشناسیم. با پادکستهای قشنگش و اجراهای شنیدنیش و مرامش و خنده هاش. خنده هاش! برای هر کسی در دنیا بعد از خدا مادر تکِ.
دسته‌ها
روانشناسی

مهارت همدلی در تمامی مراحل زندگی!

سلامی از جنس صمیمیت های پاک خدمت تمامی دوستان و همراهان گرامی, امیدوارم حال دل و ذهن همگی عالی باشه, کم کم, می تونیم روی برگ های زرد و رنگارنگی که گوشه و کنار بر روی زمین آرمیده, قدم بزنیم و چه حسی از این زیبا تر و وصف ناپذیرتر که خالق گیتی, گوشه ای از خلقت اسرار آمیزَش رو نهاده تا بنده اش که او را اشرف مخلوقات قرار داده است, بر روی آن پا نهد, در رویاهای عمیق و پر رمز و راز فرو رَوَد و لذت ببرد و باز هم سر بر آستان پر عظمت و جلال و جبروت درگاه خالق هستی بخش بساید به شکرانه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

همه در کنار هم و برای هم!.

سلام به تمامی همسفران در جاده پر پیچ و خم زندگی, همِگیبار سفر بسته ایم, بعضی همه ملزومات را برداشته اند, برخی به امید توشه و بُنِه دیگران هستند و اما اگر سوار بر این قایق, در این دریای مواج و پر تلاطم, همگی به سوی یک جهت و همراه و هماهنگ با یکدیگر, پارو نزنیم, آیا امیدی در رسیدن به منزل مقصود که همان گذشتن از مرز محدودیت و رسیدن به مقصد توانستن و فایق آمدن بر همه مشکلات و به سخره گرفتن همه باورهای نادرست است, باقی می ماند. هدف یکی است مقصد مشخص است, وسایل, مختلف و مسیر بس پر سنگلاخ, بسیاری از عابران در این
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مجتبی شاید بی معرفت باشه ولی نه اونقدر که فکر می کنید!

درود دوستان. خدا نسیب نکنه حقوق کارمندی رو ندند. والا ما که از گشنگی داریم زمینو گاز می گیریم و سنگ به شکم‌مون می بندیم و هر دو روز یک بار برای جلوگیری از عفونت شکم و فساد سنگ ها، باید سنگ های جدید ببندیم و قدیمی ها رو باز کنیم! خخخ خلاصه که اوضاع مالی قاراشمیشه ولی با ترجمه و کلاس خصوصی ردو بد میشه تا ببینیم که حقوق بدند. بگذریم. راستی، قرار گذاشته بودیم هر ماه، پست پیشرفت و پیشبرد اهداف محله رو بگذاریم که می گذاریم ولی خیلی کار ها بوده باید توی آبان توسط من و شما انجام می شده که انجام نشده و در
دسته‌ها
شعر و دکلمه

تحفه ای به نشان همدلی. کافی نیست ولی بیش از این ازم بر نیومد!

به شامِ هجرتت جانا سراسر رنگِ هجرانم، عطشناکم سیه روزم، پر اندوهم پریشانم. ز سوز از جان همی نالم، به سانِ ابر می بارم، مثالِ شمع می کاهم، به سانِ شعله سوزانم. نگاهم منتظر بر در، غمین و خیس و ناباور، در این تاریکِ بی فردا چو خورشیدی گدازانم. شبانگاهانِ هجرانت چه تاریک است و بی پایان!، نظارت می کند تصویرِ خاموشت به پایانم. خدا را، جان من برگیر و همراهم بمان ای جان!، به چشمِ خویشتن دیدم که رفت از پیکرم جانم. مرا یارای باور نیست این دریای ماتم را، وداعت را نمی خواهم، تسلی را نمی دانم. ببین کز ماجرایت بعد از این صد ماجرا دارم!، قیامت