خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

در هیاهوی بنبست. قسمت 1

فعلا سکوت کرده ام تا فکر کنم و ببینم چه بنویسم بهتر است؟ دارم یک به یک زندگی را مرور می کنم. نمی دانم از کجایش صحبت کنم خوب است. اولش فکر کردم به قولی که دادم عمل کنم و بنشینم به خاطره نویسی. بعد با خودم گفتم: ولش کن بی خیال. همه چیز تغییر کرده تو هنوز سر چه کنم چه کنم های اولت گیر کرده ای. دلیلش را نمی دانم. شاید به نظر من فقط خاطره باشند ولی گویا نیستند. دوست ندارم که باشند. دوست دارم همه چیز را تغییر بدهم. آدم های گذشته را فراموش کنم. هرکی پرسید کی بودی و چه هستی انکار کنم. ترجیح
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

این همه هیاهو تو بهزیستی به مناسبتِ هفته جهانی عصای سپید!

یه سلامِ صمیمی به شما خواننده گرامی, شاید باور نکنید, ولی هیاهوی عجیبی بود, می خوام کمی براتون توصیفِش کنم, شاید بتونید خودتون رو تو اون حال و هوا بِذارید و از اون هیاهو لذت ببرید و حسابی کیف کنید, القصه, چند روز هست که تو یکی از بِهزیستیایِ یکی از استانها بِهزیستیِ, بِهزیستیِ, حالا دیگه, اِدامَشُ بشنوید, تو یکی از ادارات کل بهزیستی به مناسبتِ هفته جهانی عصای سپید آنچنون هیاهویی به پا هست که نگو و نپرس, صدای دلنشینِ اره برقی و آواز گرمِ دِرِیل, تاق تاقِ میخ و چکش رو که دیگه نگو آدم رو از خود بیخود می کُنِه, آقای نردِبون هم که از سر