خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از این روزای من چه خبر؟؟

4شنبه، 26 مهر 1396. از دیروز هوا یکم سرد شده. این سرما رو دوست دارم. این سرما نه سوز داره، نه دل رو میلرزونه. این سرما، نفسهای پاییز عاشقه که نوید روزها و شبهای عاشقی رو میده! ساعت 6، چشم باز میکنم به صبح سپیدی که بهم لبخند میزنه. باید ساعت 7 حاضر باشم با خواهرم برم مدرسه شون. خواهرم 10 سال ازم کوچیکتره و توی همون مدرسه ای درس میخونه که من دوران دبیرستانمو گذروندم. از تابستون که خواهرم اونجا ثبت نام کرد، دلم لک زده بود واسه دیدن مدرسه و معلمای قدیمم. جایی که بهترین دوستام رو پیدا کردم و هنوز هم ارتباطمون با هم محکمه. 2شنبه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دل‌نوشته پسر پاییز

سلام! نمی‌دونم چرا ولی دلم خواست بنویسم. فرزند پاییزم اما اصلا دوستش ندارم. هر چند! بهار‌ها هم دیگه شبیه به پاییز شدن برای من. دیگه از جوش و خروش رودخانه خشکیده بالای تپه شنی خبری نیست. نه درخت‌ها سبز می‌شوند و نه میوه‌ها آبدار هستند. دیگه بارون هم لجبازی می‌کنه و این پنجره رو نوازش نمی‌کنه. دیگه حتی یک کلبه چوبی هم نمونده تا بری و بار غربت وجودت رو با بوی چوب تقسیم کنی. دیگه حتی یک صدای خوشحال از پرنده‌های روی بوم نمی‌شنوی. همه چیز دور و بر سیاه و تار شده. دیگه حتی دلگیر بشی هیچ چیزی دلت رو باز نمی‌کنه. پاییز و بهار که واقعا